خلاصة:
پس از روابط پر فراز و نشیب ایران با عثمانی در عصر حکومت¬های صفوی و افشار، این ارتباط در دوره قاجاریه هم تداوم¬ داشت و در این میان، عوامل تاثیرگذار در روابط دو کشور، از ابتدای تشکیل دولت صفوی تا انقراض قاجار، کم و بیش شبیه به یکدیگر بودند:1) اهمیت عتبات عالیات2)زوار و 3) کردها که در پاره¬ای از متون با عنوان عشایر سرحدی از آنان نام برده ¬شده¬ است، از مهم¬ترین این عوامل هستند. در منطقه کردنشین عراق امروزی، امارت بابان قرار داشت و در ابتدای دوره قاجاریه، عبدالرحمان پاشا امیر آن بود. وی در طول نزدیک به سه دهه، به عنوان امیری عثمانی اما با رویکرد ایرانی خواهی و ایران¬گرایی، بر یکی از مهم¬ترین نقاط بین دو کشور، حکم می¬راند. در طول حکمرانی بارها به ایران پناهنده ¬شد و از طرف ایران و با حمایت فتحعلی¬شاه دوباره به امارت نشست. مکاتبات صورت گرفته بین رجال طراز اول ایرانی و عثمانی به حمایت از او، لشکرکشی¬ها و جنگ¬های درگرفته به نفع یا بر ضدش و نیز احترام شایسته¬ای که در ایران از وی به عمل می¬آمده¬است، همگی مویّد اهمیت جایگاه و اعتبار او در ایران بوده¬است. علاقه¬مندی عبدالرحمان پاشا به ایران از یک سو و حمایت این کشور از وی از سوی دیگر از آن جهت حائز اهمّیت است که وی بر بخشی از قلمروی عثمانی حکم¬می¬راند و بابان به عنوان منطقه¬ای سرحدی، فقط در مدتی کوتاه به ایران مالیات می¬پرداخت بنابراین ایرانی¬خواهی او از نظرعثمانی¬ها عملی ناصواب و غیرقابل بخشش بود. به همین جهت در روابط بین دو کشور، اطاعت یا عدم اطاعت پاشای بابان، مساله¬ای مهم تلقی می-شد.
After the vicissitudinous relations between Iran and Ottoman during the Safavid and Afshar dynasties، such relations continued even during the Qajar dynasty. Meanwhile، the factors affecting the relations between the two countries، from the beginning of the formation of the Safavid government to the extinction of Qajar، were more or less the same: 1. the importance of holy shrines. 2. Pilgrims and 3. Kurds who have been referred to، in some texts، as frontier nomads are the three most important factors. In the areas of modern Iraq where Kurds inhabit، Babanemirate was located and at the beginning of the Qajar dynasty، Abd al-Rahman Pasha governed there. For about three decades، he ruled over one of the most significant regions between the two countries، as an Ottoman emir، but with an Iran-oriented approach. During his kingdom، he came as a refugee to Iran several times and was supported by Fath Ali Shah to get back to power again. Correspondences between authoritative Iranian and Ottoman statesmen in order to support him، campaigns and fights for and against him، and the actions done in Iran in respect of him all emphasize his important status and reputation in Iran. Abd al-Rahman Pasha`s interest in، from one side، and Iran`s supportive activities towards him، from the other side، are of critical importance because of several reasons: he ruled over some parts of Ottoman territory and Baban as a frontier region، he used to pay tax to Iran for a short period of time and his interest in Iran was considered ungracious and unforgivable to Ottomans. For all these reasons، the relations between the two countries (obedience and disobedience of the Pasha of Baban) are valuable issues.
ملخص الجهاز:
علاقه¬مندی عبدالرحمان پاشا به ایران از یک سو و حمایت این کشور از وی از سوی دیگر از آن جهت حائز اهمیت است که وی بر بخشی از قلمروی عثمانی حکم¬می¬راند و بابان به عنوان منطقه¬ای سرحدی، فقط در مدتی کوتاه به ایران مالیات می¬پرداخت بنابراین ایرانی¬خواهی او از نظرعثمانی¬ها عملی ناصواب و غیرقابل بخشش بود.
گرچه در دوره سیصد ساله امارت بابان، آنان ارتباط دوسویه-ای با ایران داشتند اما بررسی وضعیت این امیرنشین در زمان حکمرانی عبدالرحمان پاشا، با توجه به همزمانی آن با روزهای آغازین حکمرانی قاجاریه، روابط قاجار با عثمانی، حوادث بغداد، شخصیت پیچیده خود این پاشا و تمایل و تلاش¬های عباس¬میرزا و محمدعلی-میرزا برای نفوذ در عراق عرب، از اهمیت ویژه¬ای برخوردار است.
در این نامه فتحعلی¬شاه قبول می¬کند که:«عبدالرحمن¬پاشا از سلک متابعت آن جناب پی سیر طریق خلاف» پیموده ¬است بنابراین برای آن که در کار عراق و بابان دخالتی نکرده ¬باشد، دقیقا مانند یک پناهجو با مساله عبدالرحمان¬پاشا برخورد کرده و آن گونه که لازم است حمایت قاطعی از پاشای¬بابان نمی-نماید.
علی-پاشا بدون توجه به این پیشنهاد و فرستاده، مجددا شخص دیگری به نام سلیمان بیگ را روانه ایران کرد؛ این فرستاده در تهران بود که عبدالرحمان¬پاشا نیز از کردستان به تهران رفت، به حضور شاه رسید و« به شمشیر و کمر خنجر مرصع و مکلل او را مخلع فرموده به ایالت شهرزور روانه ¬فرمود و به امان¬الله خان والی کردستان مرقوم¬شد که او را به ایالت شهرزور استقلال افزاید» (محمودمیرزا، 1389: 185، ب،ن G/6703/116).
اما از طرف ایرانی¬ها به این درخواست جوابی داده¬ نشد و عبدالرحمان¬پاشا به کمک نیروهای ایران و حمایت بی¬دریغ شاه و شاهزاده برای بار سوم به امارت بابان برگشت.