ملخص الجهاز:
"حال این اتفاق چگونه ممکن است؟ بیایید دو مسیر را دنبال کنیم، نخست اینکه ببینم مفهوم «وضعکنندگی» چونان خصیصهی اصلی تفکر مدرن، چه مسیری را در این دوران طی کرد که آنگونه به هایدگر برسد که ابقای همهنگام آن و پرسش از هستی را مستلزم رد خود متافیزیک بداند؟ دوم اینکه به خود متافیزیک بنگریم که چگونه از عصر خردمندی وام گرفته شد و در عصر فلسفه تأسیس شد و در عصر فرهنگ به نحوی تشریح گشت که تمهیدات چرخش به امر وضعکننده در عهد مدرن آنگونه روی دهد که وضعیتش بحرانی شود و کوششهای پی در پی برای تأسیس دوبارهاش سرانجام به دست کشیدن از آن خاصه نزد هایدگر ختم شود؟ پرسش اولیهی این نوشته در واقع این است که سرچشمههای متافیزیک کجاست، در کجا تأسیس شد و در کجا بسط یافت و چرا بحرانی شد و در نهایت چرا از آن دست شسته شد؟ و پرسش بعدی این است که اگر اندیشهی هایدگر را از جدیترین کوششها برای دست شستن از آن لحاظ کنیم، آیا او این مسیر را به تمامی درک کرده است، یعنی آیا واقعا تمام امکانهای متافیزیک مصرف شده و یا زوایایی هنوز باقی ماندهاند که از چشم هایدگر پنهان مانده باشند؟ متافیزیک از دید هایدگر با فاصلهای که افلاطون از پارمنیدس گرفت آغاز شد، بدینسان که مسئلهی هستی پارمنیدسی به نزد افلاطون در سایهی مسئلهی «تربیت» قرار گرفت، تربیتی که ناظر به «ایدهها» است."