خلاصة:
در چگونگی تأثیر تربیت بر اخلاق و امکان تغییر اخلاق دیدگاههای مختلفی از سوی دانشمندان اخلاقی بیان شده است. این امر ارتباط مستقیمی با مسئله ذاتی یا اکتسابی بودن صفات اخلاقی در انسان دارد. از دیدگاه ملامهدی نراقی این مسئله قابل تفصیل است. وی برخی صفات را قابل تغییر و برخی را غیر قابل تغییر میداند و برای این مدعای خویش ادلهای اقامه کرده است. به نظر میرسد این ادله مکفی نبوده، به تبع آن، نظریه ایشان هم قابل قبول نیست؛ بلکه باید قائل به اطلاق شد؛ یعنی تمام صفات و ملکات انسان اکتسابی است و آنها مطلقا جبلی نیستند.
Regarding impact of education on morality and possibility of change in morality various viewpoints have been stated by scholars in the field. This issue has a direct relation to moral characteristics` state of being innate or acquisitive. This issue could be illustrated from Naraqi’s viewpoint. In other words, it is known for him that some characteristics are changeable but some not. He has filed some evidences for his claim. However, it appears that his cases of evidence are inadequate and doubt is cast on his viewpoint. In this case, the considerable issue is the statement of attribution, that is to say all of the human’s characteristics and attributes are acquisitive but not merely inbred.
ملخص الجهاز:
در این میان دیدگاههایی مطرح است که بیانگر ذاتی و اکتسابی بودن صفات نفسانی در انسان است با این وصف این پرسش کمی دقیقتر خود را نشان میدهد که آیا لزوما بین ذاتی بودن صفات و عدم تغییر اخلاق و نهایتا تربیت ملازمه است یا خیر، برخی دیدگاهها چنین ملازمهای را قائل نیست و در عین ذاتی بودن مسئله امکان تغییر در اخلاق و تربیت را ممکن میداند و برخی اقوال خیر، ما پس از بیان دیدگاهها نظر مرحوم نراقی را تبیین خواهیم کرد.
(نراقی، 1377: 1 / 61) آنچه محل تأمل است و دیدگاه نراقی و نقد او را با خدشه مواجه میکند صراحت برخی آیات و روایات در این زمینه است ضمن آنکه عدم تغییر در برخی صفات مثل حدس و ضبط و خوشفکر بودن و امثالهم که او از آن سخن میگوید ادعایی بیدلیل است بلکه برخی از نتایج تجربی و آزمایشگاهی چنین دیدگاهی را نمیپذیرد و برای ذهنهای کند و نافهم نیز امکان تغییر و درک قائل است.
نفوس انسانی در آغاز خلقت و فطرت خود همچون صفحههای خالی از نقشها و صورتها است که هر خلقی را بهآسانی میپذیرد» و در جایی دیگر تصریح میکند که برخی از صفات و ملکات انسانی فطری است: «ما مشاهده میکنیم که بعضی از اخلاق در نزد بعضی اشخاص قابل تغییر و تبدیل نیست؛ بهخصوص آنچه متعلق به قوه نظریه است، مانند حدس و حفظ و ضبط مطالب و حدت ذهن و خوشفکر بودن و حسن تعقل، یا اضداد آنها، چنانکه از حال بعضی از دانشجویان و طلاب آشکار و معلوم است و سعی ایشان در تبدیل آنها با کوشش زیادی که میکنند، بینتیجه است.