خلاصة:
بیان اندیشه در ادبیات با زبان صورت میگیرد. از این رو تجلی سبک گوینده در زبان اوست. در دورههای مختلف ویژگیهای متفاوتی از زبان به عنوان ویژگی مهم یا درخور توجه، نظر افراد را به خود جلب کرده است. تحولات تاریخی و اجتماعی، و تغییراتی که در زبان هر دوره حاصل میشود، مجموعا سبب میشود که در هر عصر شاعران یا نویسندگان به زبانی خاص سخن بگویند. در سبک هندی شاعران در تحلیل عناصر و پدیدههای اطراف خود، جزئینگر بوده و در جستوجوی معنای بیگانه، بسیاری از قواعد و هنجارهای مرسوم و سنتی را در هم شکستند. این نوآوری در بطن خود ویژگیهایی را داراست که نیما یوشیج نیز در در نوآوریهایش آنان را به کار برده است. شباهتهای حاصله از سنجش این دو سبک، روابطی بینامتنی را مابین آن ایجاد میکند که در این مقاله به واکاوی این تشابهات و تناسبات پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
برای مثال در واکاوی شعر «سیولیشه» نیما یوشیج و همارایی خوانشهای این شعر، هفت شاعر و منتقد(م ـ آزاد، شاپور جورکش، فتاح رنجبر، عنایت سمیعی، هادی محیط، داریوش مهبودی، محمود نیکبخت) و هشتمین یا نهمین منتقد مسعود توفان که به طرزی مدرن و قدرتمند به نقد و نظر آن دیگران پرداخته، قیاس بی نهایت متن را به معرض نمایش گذاشته است که یکی "سوسک طلایی" شاملو را برگرفته از "هایکوهای ژاپنی" میداند، دیگری شبپره ساحل نزدیک نیما، آن دیگر مناظره پروانه با شمع سعدی را زمزمه میکند و کسی هم انگارههای نیما در حرکت به سوی شعر نو و گریز و لغزش او از سنت قافیهای را متذکر میشود، و نهایتا دید مدرن نیما و «جریان خود آگاه» از آن دست که مثلا در کار جیمز جویز و ورودیه «بیداری فینگان» او میبینیم، در آهنگ کلام نیما به گوش نقادان میرساند؛ و ابهام تا آن حد است که به گفتی مسعود توفان «معناهای درهم تنیده شده، گفتار را از رفتار باز میدارند، تازه پس از آنکه گفتار، یکی از نخهای این کلاف و نوشتاری را بیرون کشید(مثلا تصمیم گرفت، مهر با کسره بخواند) معنایی آسانیاب به دست نمیآید.