خلاصة:
پدیدارشناسی رهیافتی است که در حوزه دین پژوهی از اهمیت فراوانی برخوردار است. پدیدارشناسی دین، میان نگرش خشک و غیرهمدلانه پوزیتیویسم به دین و رهیافت الهیاتی ارتباط برقرار می کند و به شیوه ای غیرتحویل گرایانه به بررسی پدیده های دینی می پردازد. محقق در تجربه مومنان مشارکت می کند تا به تجربه ای شبیه تجربه پیروان آن دست یابد. به هر روی، پدیدارشناسی می تواند به عنوان مکمل الهیات عمل کند. ویژگی بارز پدیدارشناسی دین این است که برای دین، حقیقت خاص خود را قائل است و آن را به پدیده های روان شناختی و اجتماعی فرو نمی کاهد. پدیدارشناسی دین توجه عمده خود را به حقیقت و ویژگی های مشترک ادیان معطوف می دارد، بدینسان می تواند به گفتگو و تقریب بین ادیان کمک کند. ازاین رو، می تواند در کنار الهیات به شناخت، اشاعه و گسترش دین یاری رساند.
Phenomenology is a research approach on religion which is more important. Phenomenology of religion is an attitude and approach to religion which communicates theological approach with the dry positivism in theology dealing whit the study of religious phenomena. In a phenomenological approach the investigator tries to participate in the experience of Believers to achieve to an experience which is similar to that of followers. However، phenomenology can serve as a complement to theology.A prominent feature of phenomenology of religion is that religion gives its own reality and it is not reduce religion to the psychological and social phenomena. Phenomenology of religion is concerned mainly whit the fact and common feathers of religion، thus it can approximate religions to each other. Thus it would be able to help theology to recognizing and also Expansion.
ملخص الجهاز:
"جیمز به عنوان یک پراگماتیست، برای دین ذات معینی قائل نیست، نظر البته برخی نیز معتقدند که حتی اگر برخی این را یکی از انواع و یا اصناف پدیدارشناسی تلقی کنند، اما در حقیقت نباید آن را پدیدارشناسی نامید، این پدیدارگرایی دین است (Religious Phenomenolism) که به روش کانتی عمل میکند و بر آن مبنای کانتی استوار است که ما اصولا راهی به نومن نداریم و تنها باید فنومنها را وصف کنیم که پدیدارشناسی با آن مخالف است.
مسئله اصلی برای پدیدارشناسی اسلام این است که آیا مسلمانان میتوانند درستی توصیفی را بپذیرند که از سوی محققان به عنوان توصیف ایمان آنها ارائه میشود؟ لذا اگر نتوان به این سئوال پاسخ مثبت داد، پس باید نتیجه گرفت که چیزی که مورد توصیف قرار گرفته، ایمان و باور اسلامی نیست.
شیمل در مطالعات خود هم متون یا اصول اسلامی را مورد مطالعه قرار میدهد و هم اسلام را به عنوان یک دین زنده در نظر میگیرد که توسط مسلمانان تجربه میشود و بدینسان در ضمن مطالعه، این دو بخش را با هم در نظر میگیرد.
ویب نیز اعتقاد دارد که رهیافت پدیدارشناختی به دین در واقع همان رهیافت الهیاتی است که چهره خود را زیر نقاب عنوان دیگری یعنی پدیدارشناسی پنهان کرده است (Wiebe,1999:4)، فیتز جرالد هم مدعی است که پدیدارشناسی دین به لحاظ مفهومی و نهادی تحت سیطره الهیات قرارگرفته است (Fitzgerald,2000:20) والینگ هم میگوید به همین خاطر است که اصول اساسی پدیدارشناسی دین بشدت مورد نقد و حمله قرارگرفته است (Whaling,1995:20)، با این حال، چیتاندو معتقد است که مطالعه پدیدارشناختی دین همچنان محبوبیت خود را حفظ کرده است (Chitando,2005:303-304)، شارما(Sharma,2001) هم بر این باور است که پدیدارشناسی دین همچنان نقش مثبتی را در مطالعه دین ایفا میکند."