خلاصة:
با توجه به رقابتی بودن امروزه بازارها، چیدمان بهینه منابع جهت حفظ موقعیت و پیشرفت شرکت ها یک امر حیاتی و غیر قابل اجتناب می باشد. تا جایی که ساختار سرمایه شرکت می تواند یه صورت مستقیم بر ارزش شرکت اثرگذار باشد. شرکت ها به منظور حداکثر کردن مطلوبیت، در چرخه عمر خود سیاست های متفاوتی را اتخاذ می نمایند. هدف از انجام این مطالعه، دست یابی به پاسخ این سوال است که «آیا چرخه عمر شرکت می تواند بر رابطه بین ساختار سرمایه و ارزش شرکت اثر گذار باشد یا خیر؟» که این سوال به نوع خود تجربی می باشد. با استفاده از تحلیل رگرسیون چند متغیره در دوره زمانی 1384 تا 1389، داده های مربوط به 480 سال شرکت مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج به دست آمده از آزمون های آماری نشان دهنده موثر بودن چرخه عمر شرکت بر رابطه بین ساختار سرمایه و ارزش شرکت می باشد؛ به گونه ای که این رابطه در شرکت های در حال رشد نسبت به شرکت های بالغ دارای شدت بیشتری می باشد. به عبارت دیگر، قدرت توضیح دهندگی الگوی شرکت های رشدی از الگوی شرکت های بالغ بیشتر می باشد.
ملخص الجهاز:
"تعریف عملیاتی متغیرها متغیر وابسته: در این تحقیق، متغیر وابسته ارزش بازار حقوق صاحبان سهام شرکت می باشد که به صورت زیر محاسبه شده است: MV=قیمت روز هر سهم *تعداد سهام شرکت متغیر مستقل: متغیر مستقل ساختار سرمایه است که برای اندازه گیری آن از نسبت بدهی به کل داراییها به عنوان اهرم مالی استفاده شده است.
با توجه به تئوریهای ساختار سرمایه (تئوری سلسله مراتبی) مبنی بر ارجحیت شرکتها در استفاده از منابع مالی موجود جهت تأمین مالی پروژههای سرمایهگذاری و پیش برد اهداف شرکت و همچنین، تئوری چرخة عمر شرکت مبنی بر وجود اهرم مالی بیشتر در شرکتهای رشدی نسبت به شرکتهای بالغ، به آزمون میزان وجود این رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته پژوهش پرداختیم، که نتایج بیانگر آن است که این رابطه در شرکتهای رشدی دارای اهمیت بیشتری میباشد.
ابتدا به شرکتهای رشدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پیشنهاد میشود که با توجه به نتایج تحقیق، مبنی بر شدت بیشتر رابطة منفی بین اهرم مالی و ارزش شرکت در این این شرکتها، آنها میتوانند از طریق کاهش میزان عدم تقارن اطلاعات و شناختهتر کردن شرکت در بازارهای مالی، میزان هزینة سرمایة خود را کمتر کرده و بر ارزش شرکت بیافزایند که البته با توجه به پژوهشهای صورت گرفته توسط محققین حوزة مالی و حسابداری، از جمله اسکریند و لئوز (2009)، و فرنسیس و همکاران (2008) یکی از راه های کاهش عدم تقارن اطلاعات و کمتر کردن هزینة سرمایة شرکت، استفاده از عامل افشای بیشتر و شفافتر اطلاعات حسابداری مالی می باشد."