خلاصة:
در این مقاله خشونت علیه زنان (از سوی همسران) به عنوان یک مساله مهم اجتماعی (به ویژه در کشور ترکیه) بررسی و عوامل موثر بر این مساله، تئوریهای تبیینکنندهی آن و راهحلهای موثر در پیشگیری یا درمان این معضل مورد دقت قرار گرفته است. برای جمعآوری اطلاعات و تدوین مطالب از روش کتابخانهای استفاده شده است. خشونت به عنوان رفتاری علیه تمامیت جسمی یا معنوی، اخلاقی، روحی، اموال یا ارزشهای فرهنگی و سمبلیک دیگری تعریف میشود. خشونت علیه همسر (زن) به چند صورت خشونت احساسی، کلامی، اقتصادی، جنسی و بدنی خود را نشان میدهد. طبق یافتههای این بررسی از عوامل موثر بر این نوع خشونت میتوان از مشکلات اقتصادی مانند فقر یا بیکاری، مصرف الکل به وسیله شوهر، برآورده نشدن انتظارات مربوط به نقشهای جنسیتی توسط زن یا شوهر و دخالت دیگران در امور زندگی زوجین نام برد. همچنین برخی موانع ناشی از باورهای نهادی شده به تداوم این مشکل کمک میکند. طبق بررسیهای صورت گرفته در کشور ترکیه (که البته این مشکل بسیاری از جوامع مشابه از جمله در ایران نیز میتواند صادق باشد) زنان خشونت دیده ترجیح میدهند این مشکل را پنهان نگه دارند و آن را به کسی از جمله خویشاوندان، پلیس یا متخصصان روانشناسی و مددکاری اجتماعی بازگو نکنند، زیرا بر این باورند که در این مورد از طرف اطرافیان مورد سرزنش قرار گرفته ، به بیلیاقتی در ایفای نقش بایسته خود متهم خواهند شد، این امر از سویی از یاری گرفتن این زنان از امکانات حمایتی جامعه ممانعت میکند و از سوی دیگر تمکین در مقابل رفتار خشونتآمیز شوهر، این رفتار را در وی به یک عادت تداوم یابنده تبدیل میکند، فرهنگ عامیانه جامعه نیز تاحدودی به خشونت مردان مشروعیت میبخشد حتی رسانهها، به ویژه سریالهای تلویزیونی با نشان دادن مرد به عنوان فاعل خشونت و زن (همسر) به عنوان تسلیم آن، این آسیب اجتماعی را هرچه بیشتر تقویت میکنند. برخی تئوریهای روانشناختی و جامعهشناختی درصدد تبیین خشونت برآمدهاند مانند تئوری غریزهگرای فروید که بروز خشونت را در نتیجه فرافکنی غریزهی مرگ به سوی قربانی تلقی میکند، تئوری مونیز که بروز خشونت را نتیجه وارد آمدن آسیب عصبی، فیزیولوژیک بر فرد تحت تاثیر تحمل فشارهای زندگی میداند. از میان این نظریهها، نظریه یادگیری جایگاه ویژهای دارد. متفکران این دیدگاه خشونت را به عنوان مدل رفتاری تلقی میکنند که به ویژه در فرایند اجتماعی شدن در دوران کودکی توسط کودکانی که خشونت را در خانواده خود تجربه میکنند، آموخته میشود. یافتههای پژوهشی در مورد تاثیر خشونت در زنان، اثرات شدید روحی و روانی مانند افسردگی، ترس و اضطراب، انزوا و فوبیهای مختلف را نشان میدهد. برای پیشگیری یا درمان این مشکل مهم ابتدا رفع موانع ذهنی و فرهنگی که این نوع خشونتها را مشروعیت میبخشند و توجیه میکنند لازم است، سپس روشهایی مانند توانمندسازی زنان، ارائه خدمات مشاورهای مستمر به هر دو طرف، حمایت قانونی و نهادین و اقتصادی از زنان، کنترل برنامههای رسانهای و اصلاح ساختار اقتصادی جامعه ضروری است.
ملخص الجهاز:
"هدف از بررسی حاضر کنکاشی در مسألۀ خشونت علیه زن از طرف همسر (به ویژه در کشور ترکیه) میباشد، این نوع خشونت که یکی از مسایل بسیار جدی و متداول جوامع بشری است و بحرانهای شدیدی را حتی برای نسلهای آینده ایجاد میکند، به واسطهی این که در حوزهای جرم اتفاق میافتد؛ معمولا از دیدها پنهان مانده و توجه افکار عمومی را جلب نمیکند حتی خود این زنان نیز در بسیاری از موارد با توجیه عقلانی این مشکل به آن تسلیم میشوند؛ اما این تسلیم و سازگار شدن نه تنها به معنای مصون ماندن از عوارض مخرب آن نبوده، بلکه باعث تداوم عادت پرخاش در - polat - vatandaş همسران خشن می گردد و به تدریج به ویرانی روحی و شخصیتی افراد خانواده منجر میشود.
عواملی را که باعث بروز رفتار خشونتآمیز در مردان میشود، بررسی و سه عامل مهم را به این ترتیب عنوان کردهاند: - Içli - kaplan ve dig - soyaslan - vatandaş - seltzer,kalmus 1ـ مواجهه با خشونت در فرایند اجتماعی شدن در دوران کودکی یا نوجوانی، در آینده باعث طراحی مدلی در ذهن فرد میشود که براساس آن خشونت علیه زن یا فرزندان اعمال میشود.
دلیل مخفی کردن خشونت این است که زنان از متهم شدن به این که همسر یا مادر خوبی نیستند واهمه دارند؛ زیرا از آنجایی که در فرهنگ ترکیه اطاعت از شوهر و انجام بیکم و کاست امور خانه با هویت زن برابر تلقی میشود، در پیشآمد خشونت علیه زن، خود زن مسؤول پنداشته میشود."