خلاصة:
هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش عوامل بیماری شناختی (مانند بیماریهای روانی، جسمانی، سوء مصرف مواد در خود و خانواده) و جمعیت شناختی (مانند تحصیلات، شغل، سن، درآمد زن و شوهر) در شدت خشونت اعمال شده بر زن بود. برای این منظور 115 نفر از زنان مراجعه کننده به پزشکی قانونی شهر تبریز در سال 89 که از همسران خود شاکی و داوطلب همکاری در پژوهش بودند با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل سه پرسشنامه محقق ساخته بود که توسط آنها عوامل جمعیت شناختی و بیماری شناختی و شدت خشونت و سوء رفتار مردان ارزیابی می شد. برای تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس استفاده شد تا شدت خشونت مردانی که در گروه های مختلف جمعیت شناختی و بیماری شناختی قرار داشتند با یکدیگر مقایسه شوند. نتایج نشان داد که از بین عوامل جمعیت شناختی مختلف میان شدت خشونت مردان براساس همشهری بودن، مقطع تحصیلات زن و مرد، اعتقادات مذهبی زن، شغل زن و مرد، سن زن و مرد، سن ازدواج زن، ازدواج زودرس، وضعیت خانوادگی مرد، درآمد مرد تفاوت معنی دار وجود دارد. از سوی دیگر از بین عوامل بیماری شناختی مختلف، شدت خشونت مردان براساس بیماری جسمانی مرد، بیماری روانی مرد، مصرف مواد توسط مرد تفاوت معنی دار نشان داد.
ملخص الجهاز:
"هدف از این پژوهش بررسی پدیده سوء رفتار با زنان در خانواده های شهر تبریز و همچنین دست یابی به عوامل متعدد و درون فردی، بین فردی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی موثر در خشونت علیه زنان بود.
- Hutchison, Hirschel, pesackis فرضیه ها 1- وجود عوامل بیماری شناختی در زن و شوهر مانند بیماریهای جسمانی، اختلال های روانی و سوء مصرف مواد، شدت خشونت خانگی علیه زنان را افزایش می دهد.
متغیرها متغیرهای مستقل شامل موارد ذیل است:1- ویژگی های جمعیت شناختی (سن زن، سن مرد، سن زن در هنگام ازدواج، ازدواج زودرس، محل تولد مرد، همشهری بودن زن و مرد، تحصیلات زن، تحصیلات مرد، اعتقادات مذهبی، بیماری جسمانی مرد، بیماری روانی مرد، مصرف مواد توسط مرد، شغل زن، شغل مرد، وضعیت خانواده پدری مرد، زندگی با افراد دیگر خانواده، میزان ملاقات زن با خانواده خود و متوسط درآمد مرد در ماه).
- Levinson - Eckely & Vilakezi - Firestone, Harris & Vega - Bennett and lawson براساس یافته دیگر زنانی که کار آزاد دارند با شدت بیشتری نسبت به زنان شاغل در مشاغل دولتی در معرض خشونت خانگی قرار دارند.
این احتمال مطرح است که بیکاری همواره مرد را در معرض استرس و تنش دائمی قرار دهد، استرسی که ناشی از فقدان توانایی ادارۀ مناسب زندگی، فشار مالی، احساس درماندگی و عدم کنترل بر زندگی، احساس غیرمفید بودن، احساس کاهش سطح خود ارزشمندی نزد همسر و فرزندان از جمله عواملی است که هر یک می توانند بستر خشونت خانگی را شعله ور ساخته و شدت خشونت علیه زن را افزایش دهد."