خلاصة:
"تحریف" عاملی است که اصالت و اعتبار هر کتاب و هر کلامی را با آسیب همراه میکند. نسبت تحریف به قرآن مجید، خواسته یا ناخواسته در همین راستاست. نوعی از آن، تحریف به زیادت است که از سابقه چندانی برخوردار نیست و دانشمندان پیشین به سان دیگر انواع(نقصان و تغییر) به آن نپرداختهاند، اما در یکی دو سده کنونی، مستشرقان به این نوع تحریف دامن زدهاند. موارد ادعائی حدود ده آیه است. آنها با استناد به قرآن کریم و اسلوب و محتوای آن و مطالب برخی منابع روایی، تفسیری و تاریخی به طرح آراء خود مبادرت ورزیدهاند. آراء آنها با استفاده از همان منابع و روش خودشان، قابل بررسی و نقد جدی است. این مقاله در صدد طرح و نقد نیمی از نظریات در این راستا است(آیه 144 آل عمران و آیات مشابه؛ 1/اسراء؛ 38/شوری و 4/معارج) تا بدین وسیله مصون بودن قرآن کریم از این نوع تحریف نیز ثابت شود.
ملخص الجهاز:
اما گذشته از سند در مورد متن آن ، به دليل گزارش منابع ديگر، با مستشرقان همراهي ميشود که شايد چنان حادثه اي رخ داده باشد، و عمر پس از وفات رسول خدا(ص ) و انتشار خبر آن ، در ميان مردم به چرخ افتاده باشد و بگويد: او نمرده است بلکه همانند موسي که از قومش پنهان شد، از ديدگان ما غايب شده است و او بر ميگردد و دست و پاي افرادي که گمان ميکنند، او مرده است را قطع ميکند تا اين که ابوبکر بيايد و به مردم خبر وفات پيامبر(ص ) را دهد و سپس آيه شريفه ١٤٤ آل عمران را تلاوت کند...
علاوه بر اين موارد چرا اين افراد به گفتار صحابي قرائت کننده آيه (ابوبکر) در همين گزارش توجه نميکنند، و آن را تأييدي بر قرآني بودن آيه به حساب نميآورند؟ چرا به روايات سبب نزول آيه نيم نگاهي نميافکنند که نشان ميدهد، آيه در زمان جنگ احد و انتشار خبر کشته شدن پيامبر(ص ) نازل شده است و با آيات پيشين خود که در مورد جنگ احد است ، ارتباط دارد؟(واحدي،١٢٩؛ طبري،٧٢/٤؛ رازي، ٣٧٦/٩؛ طوسي،٦/٣) و چرا به آيات زياد ديگري که بر وفات رسول خدا(ص ) و يا بشري بودن او دلالت دارد، توجه نميکنند؟ نظريه دوم : آيه اول سوره اسراء آيه اول سوره اسراء اين است : (به تصویر صفحه مراجعه شود)﴿سبحان الذي أسري بعبده ليلا من المسجدالحرام إ̂لی المسجداأقصي الذي بارکنا حوله لنريه من آياتناإنه هوالسميع البصير﴾ «منزه است آن [خدايي] که بنده اش را شبانگاهي از مسجدالحرام به سوي مسجدالاقصي که پيرامون آن را برکت داده ايم سير داد تا از نشانه هاي خود به او بنمايانيم که او همان شنواي بيناست ».