خلاصة:
علم اعتباری حقوق در برابر دیگر علوم تجربی و انسانی هیچگاه تولیدکننده نبوده، بلکه همیشه مصرفکنندۀ نتایج و مفروضات سایر علوم مخصوصا روانشناسی بوده است . بنابراین، یافتههای جدید روانشناسی درخصوص حافظۀ کودکان و بزرگسالان و تأثیر سن در حافظه هم میتواند و هم میباید موضوع توجه حقوق از جنبۀ تضمین، تفسیر و قضاوت قرار گیرد. یافتههای روانشناسی نشان میدهد که اعتماد قضات به شهادت افراد پیر بهدلیل حافظه و ادراک آنها چندان قابل دفاع نیست. همچنین بدبینی افراطی حقوقدانان نسبت به شهادت کودکان با یافتههای جدید روانشناسی درخصوص حافظۀ کودکان باید تعدیل شود. بهاین ترتیب، پیشنهاد میشود مشکلات شهادت کودکان که ناشی از تلقینپذیری آنهاست، با اتخاذ تدابیر روانشناختی حل و فصل شود.
ملخص الجهاز:
زيرا درصورتي که روان شناسي با آزمون هاي تجربي ثابت کند که مثلا حافظۀ کودکي که هنوزبه سن بلوغ نرسيده ، به اندازة حافظۀ يک بزرگسال قابل اعتماد است و يا اگر اثبات شود که حافظۀ بزرگسالان بالاي ٦٥ سال قابليت اعتماد پاييني دارد؛ناگزير علم حقوق نيزبايد به اين يافته ها احترام بگذارد، چراکه حکيم بودن قانون گذار باعث مي شود که احکام حقوقي برمبناي واقعيت هاي خارجي وضع شود.
(Rourke,1989) بند دوم ، جايگاه حقوقي تأثير سن در شهادت بزرگسالان از يک سو در علم روان شناسي اثبات شده است که بالا رفتن سن ، ,توانايي هاي حافظۀ کوتاه مدت و بلندمدت را کاهش مي دهدوازسوي ديگر، قضات و اعضاي هيئت منصفه (که بعضا با مضرات افزايش سن و تأثير منفي آن بر حافظه آشنا نيستند) شهادت افراد پيررا معتبرتر از شهادت افراد جوان ميدانند؛ بنابراين در خصوص شهادت افراد پيربايد نکات زير به نظام قضايي پيشنهادشود: الف ) اگرچه ممکن است ازنظر صلاحيت هاي اخلاقي و شخصيتي ، افراد پير قابل اعتمادتر از جوانان به نظر برسند وبه همين دليل حضور شهود پير تأثير نيرومندي برهيئت منصفه دارد، اما بايد توجه داشت که قابل اعتماد بودن (CREDIBILITY) شخص دليل آن نخواهد بود که حافظۀ وي نيز دقيق و درست کار کند.