خلاصة:
هنگام خواندن متن های روایی ترجمه شده تنها صدای راوی متن اصلی نیست که شنیده می شود؛بلکه صدای مترجم نیز با آن ترکیب شده است.صدای مترجم،به شکل های گوناگون،از طریق عناصر فرامتنی و زبانی در ترجمه نمایان می شود.این صدا در ادبیات کودک بیش تر نمایان است؛زیرا به عقیده ی اسالیوان،بین نویسنده(بزرگ سال)و مخاطب(کودک)رابطه ای نامتقارن وجود دارد؛افزون بر این،مترجم در ترجمه ی آثار کودک،نسبت به دیگر انواع ادبی،بیش تر،احساس آزادی عمل می کند؛ازاین رو،حضور خود را در متن نمایان تر می سازد.این مقاله،با هدف نشان دادن تفاوت روایت مترجمان شکل گرفت.برای رسیدن به این هدف،نخست،سه داستان از مجموعه داستان های هانس کریستین اندرسن با سه ترجمه ی گوناگون از احمد کسایی پور،جمشید نوایی و محمد رضا شمس-پریا همایون روز انتخاب شد و سپس،حضور و صدای این مترجمان،در آثارترجمه شده،براساس نظریه های هرمانز و بیکر و مدل ارتباطی اسالیوان،بررسی گردید.نتایج بررسی ها نشان داد،هر یک از مترجمان برای روایت داستان از روش های گوناگون متنی و فرامتنی بهره جسته و خود را در متن نمایان ساخته اند؛در نتیجه،داستان را براساس سبک روایی خود،به شکل های گوناگون نقل کرده اند،به گونه ای که یک داستان به تعداد ترجمه هایش راوی دارد.
ملخص الجهاز:
این صدا در ادبیات کودک بیشتر نمایان است؛ زیرا به عقیدهی اسالیوان، بین نویسنده (بزرگسال) و مخاطب (کودک) رابطهای نامتقارن وجود دارد؛ افزون بر این، مترجم در ترجمهی آثار کودک، نسبت به دیگر انواع ادبی، بیشتر، احساس آزادی عمل میکند؛ ازاینرو، حضور خود را در متن نمایانتر میسازد.
برای رسیدن به این هدف، نخست، سه داستان از مجموعهداستانهای هانس کریستین اندرسن با سه ترجمهی گوناگون از احمد کساییپور، جمشید نوایی و محمدرضا شمس- پریسا همایونروز انتخاب شد و سپس، حضور و صدای این مترجمان، در آثار ترجمهشده، براساس نظریههای هرمانز و بیکر و مدل ارتباطی اسالیوان، بررسی گردید.
در این مقاله، سه داستان از مجموعهداستانهای هانس کریستین اندرسن با سه ترجمهی گوناگون از احمد کساییپور، جمشید نوایی و محمدرضا شمس- پریسا همایونروز انتخاب شدهاند تا حضور و صدای این مترجمان، در آنها، براساس نظریههای هرمانز و بیکر<FootNote No="32" Text=" Baker"/> و الگوی ارتباطی اسالیوان، بررسی شوند و تفاوت روایت مترجمان آشکار گردد.
او بر این باور است که صدای مترجم ممکن است کاملا در پشت صدای راوی پنهان شود و ردیابی آن را در متن ترجمه غیرممکن سازد؛ اما، در هر صورت، بهدلیل داشتن فاصلهی زمانی و مکانی از متن مبدأ، در بخشهای زیر نمایان میشود: در متنهای خودارجاع که ویژگی آن بازی با کلمات است؛ در متنهایی که «بافت چندپهلو» دارند؛ در این متون، تعبیر دقیق متن نه تنها به یک بافت بلکه به چندین بافت بستگی دارد به همین دلیل تشخیص ماهیت اصلی متن ممکن است به حذف یا توضیح از طریق پاورقی یا داخل پرانتز بینجامد ( نک: دلاباستیتا<FootNote No="52" Text=" Delabastita"/>، 1993: 181).