خلاصة:
چهار نظریه برای بحث در باب لزوم تمایز یا عدم تمایز مواد ثلاث در منطق و فلسفه مطرح شده که برخی اساسا هرگونه تمایزی را برای مواد ثلاث انکار، و برخی دیگر حیطه های کاربرد مواد ثلاث را تعیین می کنند. گروه سوم نیز این تمایز را لازم دانسته، معیاری پیشنهاد می کنند. این مقاله درصدد است که با طرح نظریه پنجم، برای حل دو مسئله راهی بجوید: نخست آنکه چرا باید میان مواد ثلاث در منطق و وجوب و امکان در فلسفه تمایزی قایل شد؟ دوم آنکه معیار این تمایز در منطق و فلسفه چیست؟ در پاسخ به مسئله نخست آمده است که بر برهان های مابعدالطبیعی مانند برهان وجودی، وجوب و امکان و صدیقین اشکال های مهمی ازجمله اشکال های هیوم و کانت وارد شده است. راه رهایی از این اشکال ها تمایز مواد ثلاث منطقی از وجوب و امکان فلسفی است. در پاسخ به مسئله دوم اثبات شده است که معیار مواد ثلاث در منطق بدین صورت است که هر قضیه ای که محمول آن ذات یا یکی از ذاتیات یا یکی از لوازم ذات موضوع آن باشد، واجب است. هر قضیه ای که محمول آن نقیض ذات یا نقیض یکی از ذاتیات یا نقیض یکی از لوازم ذات موضوع آن باشد، ممتنع است؛ و هر قضیه ای که محمول آن امری غیر از ذات و نقیض ذات و غیر از یکی از ذاتیات و نقیض یکی از ذاتیات باشد یا غیر از یکی از لوازم ذات و نقیض یکی از لوازم ذات موضوع باشد، ممکن است؛ اما معیار وجوب و امکان در فلسفه، بی نیازی از علت برای وجوب، و نیازمندی به علت برای امکان دانسته شده است. ازآنجاکه تحلیل فلاسفه از علیت متفاوت است، در این بحث تحلیل ابن سینا و صدرالمتألهین در باب این معیار تمایز بررسی شده است.
ملخص الجهاز:
"معیار وجوب و امکان فلسفی نزد ابن سینا: می توانیم در آغاز بگوییم که ملاک وجوب و امکان در فلسفه علیت است؛ یعنی اگر امری برای وجودش نیازمند علت نباشد، واجب است و در غیر این صورت، ممکن؛ اما این طرح هنوز بسیار خام است و با نظر در آرای فلاسفه به ویژه با عنایت به اصالت وجود باید آن را تدقیق کرد.
مهدی حائری یزدی (1360، ص 246ـ251) در پاسخ به این پرسش می گوید که در برابر ضرورت ازلی، امکان فقری است و در برابر ضرورت ذاتی، امکان منطقی قرار دارد؛ اما به نظر می رسد که بهتر است بگوییم در برابر ضرورت ازلی امکان ماهوی قرار دارد (اگرچه بنا بر عبارات ابن سینا در التعلیقات، چنان که شرح آن در همین مقاله خواهد آمد، امکان فقری در مقابل ضرورت ازلی قرار داد)؛ چراکه امکان ماهوی فقط بیان این مطلب نیست که وجود و عدم در ذات ماهیت اخذ نشده است؛ یعنی مطابق اصطلاح ما امکان منطقی، بلکه مفاد امکان ماهوی آن است که ماهیت من حیث هی مقتضی وجود و عدم نیست و باید مرجحی یکی از دو جانب را راجح کند که همان علت است و چون ماهیت من حیث هی محتاج علت است، پس ممکن است (اکبریان، 1386الف، ص 55ـ56)."