خلاصة:
پژوهش حاضر، کوششی است در راستای شناخت ماهیت تاریخی حبّ عذری و بازتاب آن در منظومه غنایی لیلی و مجنون . عشق عفیفانه به عنوان حدّ اعلای عشق انسانی، چه در ادبیات عرفانی و چه در ادبیات غنایی از جایگاه ارجمندی برخوردار است . این نوع از عشق ، با وجود مصادیق اندک تاریخی -ادبی، همچنان درعرصه عرفان جلوه گری میکند و گاه بهانه ای میشود برای وصول به دریای معرفت حقیقی. این عشق ، سرآغازی است برای شیوة جدیدی از دلبستگی که موجب تزکیه روح عاشق و به تبع آن ، تاثیر پذیری متون صوفیه از متون عاشقانه میشود.
ملخص الجهاز:
کلید واژه ها: حب عذری، شعر عذری، عشق ، عرفان ، لیلی و مجنون ١-استاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران ٢-دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی neyestaan_1361@yahoo.
» (کراچکوفسکی، ١٠٠:١٣٧٦)اما بعدها نظر دیگری غالب میشود که این عشق فقط مختص یمنیهای سست دل نیست ، بلکه «قبایل شمالی هم میتوانند همۀ صفات قبایل جنوبی و از آن میان ، عشق افلاطونی را دارا باشند و در بنی عامر شاعری پیدا شود به نام مجنون که بیشترین اشعارش را به این سبک بسراید.
»(کراچکوفسکی،٦٤:١٣٧٦) در الاغانی دربارة صحت انتساب عشق عذری به مجنون ، در مقایسه با افراد قبیلۀ بنیعذره چنین آمده است : «ابراهیم بن سعد میگوید: مردی از اهل بنی عذره برای حاجتی نزد من آمد، حدیث عشاق به میان کشیده شد.
» (زرین کوب ،١١٥:١٣٧٢)این داستان ، ماجرای عشقی سرشار از ناکامی و عفت است و سرانجام عشق یک عاشق عذری یعنی منجر شدن به مرگ را یادآور میشود.
معشوق برای عاشق یکتا و بی همتاست و عاشق جز او به هیچ کس مهر نمیورزد: شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا ترا عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد (حافظ ،١٦٥:١٣٨٨) «این عشق هرچند برخاسته از تمنیات جنس است ، (چنانکه در جایی مجنون به صراحت آرزویی از مقولۀ وصال جسمانی را بیان میکند که : گه نار تو را چو سیب خایم / گه سیب تو را چو نار خایم ...
اگر داستان این ناکامی صرفا ساختۀ دست نظامی باشد، خود گواهی است محکم بر الزام حکمرانی عشق عذری میان عاشقان حقیقی.