خلاصة:
موضوع انسان کامل از گذشته تاکنون همواره از مباحث مورد تحقیق در ادب عرفانی و فارسی بوده است و برخی از بزرگان ادب فارسی مانند سنایی، مولوی، عطار و... به داشتن آرای عرفانی در این باره مشهورند؛ برخی نیز بیرون از دسته عرفا هستند که در آثارشان رگههایی از عرفان دیده میشود مانند حکیم نظامی گنجوی در این جستار تلاش بر این است که یکی از موضوعات اصلی تفکر عرفانی اسلامی یعنی سیمای پیامبر اکرم (ص) به عنوان «انسان کامل» و «کمال انسانی» در آثار نظامی بررسی و تجزیه و تحلیل شود و به این پرسش پاسخ داده شود که حقیقت محمدی (ص) در خمسة نظامی چگونه تجلی یافته است و «انسان کامل محمدی» در نظر نظامی چگونه تعریف میشود و آراء و اندیشههای حکیمی چون او دربارة حقیقت اکمل نوع انسانی یعنی پیامبر اکرم (ص) چیست. بدین منظور، ابتدا مفهوم «انسان» و سپس موضوع حقیقت محمدی به عنوان «انسان کامل» و «کمال انسانی» در آثار و اندیشههای نظامی مورد بررسی قرار میگیرد.
From past to the present، the issue of Perfect Man has been one of the studied subjects in Persian and mystical literature. In this regard، some great figures of Persian literature like Sanaee Qaznavi، Molana Jalal al-Din Balkhi and Sheikh Attar Nishaburi are famous for having mystical ideas but there are also some figures among mystics in whose words and works the traces of mysticism can be identified. One of such figures is Hakim Nizami Ganjavi. This article aims to analyze one of the principal issues of Islamic mysticism، i.e. the image of the Blessed Prophet (PBUH) as the Perfect Man and human Perfection، in his works and answer the following questions: What is the image of Muhammadan truth in Nizami’s Khamseh? How is the Muhammadan Perfect Man defined in his view? What are the ideas and views of a philosopher like Nizami about the prototype of the Perfect Man، that is، the Blessed Prophet? To do this، first، the concept of Man is explored in Nizami works and، then، the issue of Muhammadan truth as the Perfect Man and human Perfection is investigated in his ideas and works.
ملخص الجهاز:
البته با این یادآوری که انسان کاملی که در آثار نظامی دیده میشود، دقیقا همانند انسان کامل عارفان دورة پس از او نیست؛ همان انسان کاملی که با ظهور محییالدین ابن عربی وارد عرصة شعر و ادب فارسی شد و برخی بر این باورند که اولین بار او بود که این اصطلاح را بهکار برد و آن را بسط و گسترش داد و پیش از او از چنین لفظی استفاده نمیشد (رک: رمضانی، بیتا:50) بنمایة موضوع «انسان کامل» نظامی که برگرفته از تفکر صوفیانه است، به «حقیقت محمدیه» در نظر صوفیه و عارفان پس از او بسیار شبیه است، هرچند برخی بر این عقیدهاند که«نظامی ظاهرا تا حدی مثل بعضی از صوفیة عصر، انسان کامل را به اقتضای فحوای اشارات قرآن در باب آفرینش آدم و به عنوان خلیفة الهی غایت خلقت عالم مییافته است» (زرینکوب، 1383: 266).
16 (نظامی، 1378: 24) گـر مهـی از مهـر تـو مـویـی بـیـار ور گلـی از بـاغ تـو بـویـی بـیـار (نظامی، 1378: 25) محمد کازل تا ابد هر چه هستچراغی که پروانه بینش بدوست به آرایش نام او نقش بستفروغ همه آفرینش بدوست (نظامی، 1381: 15) چراغـی که تـا او نیـفـروخـت نــور ز چشـم جـهـان روشـنــی بــود دور (نظامی، 1381: 15) در لیلی و مجنون میگوید همة شمعها از وجود پیامبر اکرم (ص) نور و پرتو میگیرند و اگر این گونه نباشد، آرزوی مرگ او را دارد: ای خاک تو توتیای بینششمعی که نه از تو نور گیرد روشن به تو چشم آفرینشاز باد بروت خود بمیرد (نظامی، 1379: 8) در این تمثیل و تشبیه، بویی از فکر و اندیشة عارفانه برمیخیزد، چون صوفیان عارف و عارفان صوفی بنا بر بسیاری از احادیث مانند «أول ما خلق الله، نوری»، بر این باورند که اولین مخلوق، نور وجود و حقیقت محمدیه بوده است: «بدان که مبدأ مخلوقات و موجودات، ارواح انسانی بود و مبدأ ارواح انسانی، روح پاک محمدی بود، علیه الصلوة و السلام، چنان که فرمود: اول ما خلق الله روحی و در روایتی نوری» (نجمالدین رازی، 1377: 37).