خلاصة:
از جمله قواعد فقهی سرنوشت سازی که فقها بر آن، موارد زیادی از ابواب عبادات، معاملات و احکام فردی و اجتماعی را منطبق نمودهاند، قاعده مشهور نفی سبیل مـی باشـد. مسـئله نوشـتار حاضر، مواجهه ساختار قاعده مزبور و مانند آن با نوعی ابهام به حسب ظاهر است . در بادی امر، به نظر می رسد در این گزاره، علو ظـاهری کـافران بـر مومنـان حتـی در عالم واقع نفی گردیده است و در قالبی اخباری به ذکر نفی سـبیل و عـدم سـلطه کـافر بـر مومن پرداخته است ، در حالی که این عبارات در مقام انشا حقیقت مـی یابنـد؛ یعنـی کـافر نباید هرگز بر مومن تسلط و غلبه یابد. واژه کلیدی این قاعده یعنی سبیل ، به معنای راه تسلط آمده است و در کـلام فقهـا بـا عناوین ملکیت ، حجت شرعی ، غلبه مطلق و غلبه حکمی یـاد شـده اسـت کـه البتـه اثبـات مفهوم غلبه حکمی برای مفاد سبیل ، مد نظر این نوشتار خواهد بود. علت به کارگیری چنین اسلوبی از باب تاکید بر نهی و شدت اهتمام به این امر اسـت ، تا جایی که آن را کالعدم فرض نموده، ترک چنین فعلی را مصـداق اراده و مشـیت خـود دانسته است .
The rule of unsubduability (Nafye Sabil) is an important legal rule being applied to many Fiqh chapters such as worship, transactions and many individual or social rules. The question of this paper is on the ostensible ambiguity of this rule and alike. It seems prima facie that the rule rejects outward predominance of the unbelievers in the real world in an indicative wording, whereas such phrases must be interpreted as imperative, meaning in this case unbelievers must not have predominance over believers. "Sabil", the key word of the rule, is any means of predominance and Fiqh scholars regard it with the terms ownership, religious authority, absolute and legal prevalence. The aim of this paper is to demonstrate the concept of legal prevalence as to the content of unsubduability rule. Emphasis on the prohibition in the rule wording is inferred from indicative language as far as thina mode of expression supposes predominance as not existent and regards the omission of the act as the will of Sharia.
ملخص الجهاز:
ثانیا، همان گونه که در کتاب البحرالمحیط آمده است ، ایـن گونـه خبـردادن در لسـان وحی ، ضعیف است ؛ زیرا فایده خبردادن در آن وجود ندارد، هرچنـد صـدر آیـه چنـین معنایی را به ذهن متبادر می کند؛ زیرا در صدر آیه فرمود که خداوند در روز قیامت میان شما حکم و قضاوت می کند (اندلسی غرناطی ، ٢٠٠٠، ص٨٢)؛ بنابراین سخن برخـی از مفسران که معنای آیه را اعم از عدم سلطه در دنیا و آخرت دانسته اند (طباطبایی ، ١٣٦٣، ج٥، ص١١٦)، نمی تواند نسبت به آخرت مطلوب باشد؛ زیرا در این صـورت ، خداونـد بیان داشته است که اگرچه در دنیا غلبه ای بر مؤمنان برای کفـار ثابـت شـده اسـت ، بـه واسطه اینکه آنها را می کشند، اسیر می کنند، آتش می زنند و یا وجوه دیگر غلبه ؛ ولی در قیامت هرگز راه غلبه ای برای آنها قرار نخواهد داد، در حالی کـه اولا، نمـی تـوان غلبـه کفار بر مؤمنان را در دنیا، کرده خداوند دانست که به جبران آن از نبودن چنین غلبـه ای در آخرت خبر داده است .