خلاصة:
تلقی سنتی از فلسفه که ریشه های یونانی و هلینستی دارد و نظرورزی را مقدم بر عمل ورزی میشناسد، در آموزش فلسفه به کودکان با خود در تناقض است و سودمند نیست و چه بسا مایه سردرگمی و آشفتگی بیشتر گردد. فلسفه تحلیل زبانی متاخر که به نقد سراسر سنت فلسفی گذشته میپردازد و عمل را بر نظر مقدم میشمارد، در آموزش و پرورش کودکان و اساسا هرگونه یی از شیوه زیست و بازی زبانی بیشتر بر تربیت تاکید دارد تا تعلیم و فلسفه را گونه یی فعالیت میشمارد نه شامل مجموعه یی از آموزه های نظری و انتزاعی. این دیدگاه تازه، هم در آموزش فلسفه به کودکان و نوجوانان میتواند کارگر بیفتد و هم با سنت حکمی دینی ـ اسلا می که تبلور آن در حکمت متعالیه ملا صدرا مشاهده میشود، سازواری بیشتری دارد. در این مقاله، ضمن بررسی فلسفه تحلیل زبانی و تاثیر آن بر فلسفه آموزش و پرورش نوین، تلا ش میشود که حکمت عرشیه متعالیه ملا صدرا، همچون بدیلی نیرومند و سازوار در برابر پارادایم یونانی و هلنیستی چونان راه زندگی و شیوه زیست معنادار در پارادایم دینی ـ حکمی عرضه شود. مخاطبان این جستار، معلمان و مربیان فلسفه و حکمت اسلا میند که در امر آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان دست اندر کاراند.