خلاصة:
بحث و مناقشه درباره اتصاف یا عدم اتصاف ذات الهی به اسما و صفات، از نخستین پرسش های اعتقادی است که همواره معرکه آرای اصناف گوناگون اندیشمندان اسلامی بوده است. نوشتار حاضر بر آن است تا روایاتی را که مستقیم (آشکار) و یا غیرمستقیم ناظر به مسئله نفی صفات از ذات الهی اند، مورد تبیین و تحلیل قرار دهد. از مقایسه میان این دو گروه از روایات این نتیجه حاصل شد که انتساب هرگونه صفتی به ذات الهی مستلزم تحدید و تشبیه است و حق تعالی هیچ گونه صفتی در مقام ذات ندارد و از هر معنا و مفهومی که ذات را نشان دهد، منزه و مبراست؛ بنابراین، تمام اسما و صفاتی که بر خداوند به نحو ایجابی اطلاق می شوند، وصف فعلی یا سلبی اند.
ملخص الجهاز:
از مقایسه میان این دو گروه از روایات این نتیجه حاصل شد که انتساب هرگونه صفتی به ذات الهی مستلزم تحدید و تشبیه است و حق تعالی هیچگونه صفتی در مقام ذات ندارد و از هر معنا و مفهومی که ذات را نشان دهد، منزه و مبراست؛ بنابراین، تمام اسما و صفاتی که بر خداوند به نحو ایجابی اطلاق میشوند، وصف فعلی یا سلبیاند .
H1وصف سلبی/H1 بعد از توضیح و تبیین روایات اثبات صفات باید به این سؤال پاسخ داده شود که تعابیری چون: «العلم ذاته»، «البصر ذاته» و «لمیزل الله عالما» که در احادیث پیشین ذکر شد، چگونه معنا میشوند؟ با توجه به اینکه الفاظی مثل عالم و قادر برای مخلوقات نیز به کار میرود، معانی مخلوقی این الفاظ بر خداوند قابل اطلاق نیست.
البته این معنا، یعنی توصیف فعلی خداوند با توصیفناپذیری خداوند و نفی صفت از ذات الهی کاملا سازگار است، زیرا همانگونه که پیشتر گفته شد، روایات نفی صفات همه ناظر به نفی صفت و حیثیات متعدد از ذات خداوند است، اما در مقام فعل، اثبات صفت برای خداوند کاملا صحیح است و در این زمینه روایات متعددی وجود دارد؛ برای مثال، در اهمیت توصیف فعلی خداوند، امیرالمؤمنین ع در خطبه مشهوری میفرمایند: «الذی سئلت الأنبیاء عنه فلم تصفه بحد و لابنقص بل وصفته بفعاله و دلت علیه بآیاته» (کلینی، 1407ق،1: 141)؛ یعنی هنگامی که از پیامبران درباره خدا پرسش میشد، آنها خداوند را به حد و نقص وصف نمیکردند، بلکه او را با افعالش وصف میکردند.