ملخص الجهاز:
باید پرسید در زمانی که اکثریت مردم، مقلد یا مرید و پیرو مراجع دینی بودند، چگونه آرمانهایتجددخواهانه (مطالبه حکومت ملی و نظام پارلمانی و حاکمیت قانون و حتی هدفهای سادهتر مانند برقراریعدالتخانه) میتوانست تودههای مردم یا دست کم قشرهای پر نفوذ طبقات متوسط را به حرکت درآورد؟ نوشتههای میرزا آقا خان کرمانی و طالبوف و آخوندزاده و ملکم خان با آن تعبیرها و اصطلاحاتی که اغلببیگانه یا برگردانیده از زبانهای بیگانه بود، برای چه کسانی در میان مردم ایران قابل فهم بود و این کسان چهنسبتی از کل نفوس ایران را تشکیل میدادند؟ طبیعتا پاسخ آشکار است: قشر روشنفکران غربزده، از جمعیت فراوانی برخوردار نبود؛ اما مردم ایران آنروز از استبداد درباری و ستمشاهی خسته و فرسوده شده بودند.
در این باره کسانی گمان دارند بیشتر علما در برابر هجوم اندیشههای نو تنها کاری که کردند، یا مخالفتمطلق بود و یا تسلیم مصلحتی و ظاهری؛ اما از آگاهیهای جسته گریختهای که درباره فکر سیاسی و دینی دورهمشروطیت در دست داریم، به خوبی پیداست که در میان حتی مراجع دینی بازار بحث و مناقشه صمیمانه وجدی بر سر اصول و مفاهیم سیاست و مملکت داری و حکومت ملی گرم بوده است و اهل نظر میکوشیدند تاهمه جوانب آرای موافق و مخالف را بسنجند و به محک نقد بزنند.