خلاصة:
مقاله پیش رو به بررسی یکی از دوره های اصلاحی عصر ناصری، یعنی بازه زمانی 1278-1275 می پردازد، بازه ای که معمولا از آن غفلت می شود. در این مقاله، با رویکرد انتخاب عقلانی، به روایت علی استدلالات مخالفان در قالب سه گروه روحانیان، درباریان، و دیوانیان پرداخته شده است و پس از بررسی استدلالات هریک از این سه دسته، (بر اساس روش تطبیقی جان استوارت میل) که عمدتا بر آموزههای فراموش خانه متمرکز است، استدلالات مشترک در میان گروههای استدلالکننده عبارت بود از: «در خطر افتادن کیان پادشاهی ناصرالدین شاه»، و « عدم پایبندی مصلح و/یا همراهان وی به سنت». در کنار این استدلالات پرتکرار، «مغایرت اقدامات اصلاحی مصلح و/یا همراهان وی با دین»، دین دار نبودن شخص مصلح و/یا همراهان وی»، به همراه استدلالات «تلاش برای تغییر نظام پادشاهی»، «برهم خوردن امنیت داخلی»، «بی توجهی به جایگاه طبقاتی مخالف و تهدید منافع طبقاتی آنان»، «نگرانی از امتزاج فرهنگی» و «ویژگی های رفتاری مصلح و/یا همراهان وی» استدلالاتیاند که دو گروه استدلالکننده عنوان کرده اند. و «فساد اقتصادی مصلح»، «از بین رفتن تمامیت ارضی»، «مستعمره شدن ایران»، «وابستگی به روسیه» و «عدم رعایت حقوق شهروندی» استدلالاتیاند که فقط یکی از گروه های استدلال کننده عنوان نمودهاند.
The following article aims to study one of the reformative periods (1859-1862) in Nasseri's Era which is mostly neglected. Applying Rational Choice Theory I appealed to a narrative analysis of the arguments of cons by dividing the internal oppositions to three groups: clergymen، courtiers، and government officials. After analyzing the arguments of these three groups (based on John Stuart Mill's comparative method) there were common arguments among those groups who had discussed on: "endangerment of the kingdom of Nasser al-Din Shah" and "neglecting the traditions". "Incompatible of reformist performances with Islam"، "a not religious reformist"، "endangerment of the Imperial dynasty"، "homeland security disturbance"، "neglecting the opposition's position"، "the concern of cultural mixing" and "The personal manner of the reformist himself" are the arguments which two groups are mentioned them. Also one of these groups refered to the arguments like "the economic performance of the reformist"، "the loss of territorial integrity"، "colonization of Iran"، "the reformist's political dependency on Russia"، and "neglecting the citizen's rights".
ملخص الجهاز:
در اين مقاله ، با رويکرد انتخاب عقلاني، به روايت علي استدلالات مخالفان در قالب سه گروه روحانيان ، درباريان ، و ديوانيان پرداخته شده است و پس از بررسي استدلالات هريک از اين سه دسته ، (بر اساس روش تطبيقي جان استوارت ميل ) که عمدتا بر آموزه هاي فراموش خانه متمرکز است ، استدلالات مشترک در ميان گروه هاي استدلال کننده عبارت بود از: «در خطر افتادن کيان پادشاهي ناصرالدين شاه »، و « عدم پايبندي مصلح و/يا همراهان وي به سنت ».
بنابراين ، در مقاله پيش رو، نه بازه زماني سلطنت ناصرالدين شاه قاجار را بررسي ميکنيم ، و نه حتي همه اقدامات اصلاحي رخ داده در دوران پادشاهي وي را؛ آنچه در اين جا بر آن تأکيد ميکنيم ، استدلالات مخالفان اصلاحات براي مقابله با اقدامات اصلاحي انجام گرفته در کشور پس از برکناري صدراعظم ميرزا آقاخان نوري است ، يعني فاصله ميان سال هاي ١٢٧٥ - ١٢٧٨.
ق ، برخلاف دو رويه ديگر اصلاحي در دوره ناصري، يعتي اصلاحات اميرکبير و اصلاحات سپهسالار، با مخالفت يا واکنشي جدي از سوي زنان حرمسراي ناصرالدين شاه روبه رو نبود و به نظر نميرسد زنان دربار ناصرالدين شاه در اين مقطع اصلاحي مورد بحث ، نسبت به اقدامات اصلاحي چه در مجراي رسمي آن ، که نظارت شخص شاه را به همراه داشت ، و چه اصلاحات غيررسمي و غير دولتي، که از طريق فراموش خانه ملکم پي گرفته ميشد، مخالفتي ابراز کرده باشند يا دست کم داده هاي تاريخي در اين باره مسکوت اند (نک .