خلاصة:
براساس جامعه شناسی عواطف، یکی از مهم ترین مباحث مطرح در مدیریت مسائل خرد، توجه به احساس افراد جامعه است. از این رو، احساس آنومی فردی که از عوامل تاثیرگذار در کنش های افراد محسوب می شود نیازمند مطالعه است. این پژوهش به بررسی میزان آنومی فردی در میان دانشجویان دانشگاه تهران می پردازد. در این تحقیق از نظریه های فردینبرگ، لیدنبرگ، نظریه بیگانگی اجتماعی سیمن، نظریه بی سازمانی در چارچوب نظری تحقیق استفاده شده است. روش این تحقیق پیمایشی است و نمونه تحقیق (300 نفر) به صورت نمونه گیری طبقه بندی انتخاب شد. پردازش و تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (مشتمل بر آزمون های همبستگی ، رگرسیون چند متغیره) انجام شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد احساس آنومی 5/18 درصد دانشجویان تحت مطالعه پایین، 5/65 متوسط و 16 درصد بالاست که نشانگر احساس آنومی متوسط رو به بالای دانشجویان است. نتایج حاکی از آن است که عواملی چون اعتماد اجتماعی، اعتماد فردی، نهادی و تعمیم یافته، بی قدرتی، سرمایه اجتماعی و رضایت از زندگی با احساس آنومی مرتبط اند، به طوری که بین این عوامل و احساس آنومی فردی همبستگی وجود دارد. به جز متغیر احساس بی قدرتی که رابطه مثبتی با احساس آنومی فردی دارد، بقیه متغیرها رابطه منفی با متغیر وابسته دارند. بین مشارکت اجتماعی، جنسیت، پایگاه اجتماعی- اقتصادی و احساس آنومی فردی رابطه ای وجود ندارد. بر اساس مدل رگرسیونی، متغیرهای احساس بی قدرتی و اعتماد فردی بیشترین اهمیت را در تبیین احساس آنومی فردی داشته اند.
According to the sociology of emotions، one of the most important issues in managing the micro problems is to regard the sensation of individuals in society. Thus، individual anomie as sensation is among the influential factors in the actions of individuals in need of study. This research treats the rate of individual anomie among the students of University of Tehran، using the theories of Ferdingberg، Lidenberg، Simen΄s Social alienation and non_organizational theory as a theoretical framework of research. The method is based on measurement and the samples (300 persons) are classified in form of sampling. Processing and statistic analysis of information has been made by using descriptive and inferred statistics (including correlation tests، multi- variable regressing). The findings show that the anomie sensation of 18.5% of the students under the study is low، 65.5% is medium، and 16% is high indicating the anomie going onward from the medium in the students. The obtained results indicate that factors such as social Trust، personal Trust، institutionized and generalized Trust، powerlessness، social capital and life satisfaction are related to the feeling of anomie so that there is correlation between such factors and the personal feeling of anomie. Except the variable of the feeling of powerlessness which has a positive relation with personal anomie، other variables have a negative relation with the correlated variable. There is no relation among social participation، sex، social– economic place، and the personal anomie. According to the regression model، the variables of powerlessness feeling and the personal reliance have been of greatest importance in explaining the personal anomie feeling.
ملخص الجهاز:
نتايج حاکي از آن است که عواملي چون اعتماد اجتماعي، اعتماد فردي، نهادي و تعميم يافته ، بيقدرتي، سرمايۀ اجتماعي و رضايت از زندگي با احساس آنومي مرتبط اند، به طوري که بين اين عوامل و احساس آنومي فردي همبستگي وجود دارد.
سردرگمي جوانان در انتخاب روش و الگوي زندگي، عدم رعايت حقوق متقابل در جامعه ، تصور بيعدالتي در جامعه و اينکه حق به حق دار نميرسد، عدم اطمينان نسبت به آينده ، شيوع کارهاي خلاف عرف و قانون در جامعه همانند پارتيبازي و رشوه ، عدم شايسته سالاري و عدم توجه به استعداد و قابليت افراد، احساس اينکه جامعه روز به روز متشنج تر ميشود، نااميدي از ساختار حکومتي در حل معضلات مردم ، عدم پيش بيني درست موفقيت ها و شکست ها در فعاليت هاي اقتصادي و نهايتا بيهدف و نااميدي جوانان از رسيدن به زندگي بهتر و مطلوب از يک سو و شکاف مضاعف بين آرزوها و اسباب دسترسي و تحقق آرزوها از سوي ديگر، معرف ابعاد مختلف شرايط بحران اجتماعي و ظهور آنومي و بيهنجاري در زمينه هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي و شکل گيري احساس نااميدي در بين جوانان جامعه است .
اهميت سرمايۀ اجتماعي و مؤلفه هاي آن در بررسي احساس آنومي فردي از آن جهت مورد توجه است که اين متغير بر اساس نظريۀ بيسازماني يکي از عوامل تبيين گر در حالت آنوميک جامعه و فرد است .
يافته هاي تحقيق در جهت تأييد اين ادعاست ، به طوري که بين سرمايۀ اجتماعي و احساس آنومي همبستگي با ميزان ٤٦- وجود دارد.