خلاصة:
مبالغه تصویری است بلاغی که اغلب برای آرایش کلام و جلب توجه شنونده به کار میرود. در مبالغه، شاعر با استفاده از دو شیوه بزرگنمایی و کوچکنمایی مفاهیم خرد را بزرگ جلوه میدهد و مفاهیم بزرگرا خرد، و در واقع با استفاده از این ابزار بیانی سخن خویش را بسط میدهد و تاکید میکند تا القای مفهوم بهتر انجام پذیرد.
اغلب بلاغتنگاران ضمن معرفی مبالغه تاکید کردهاند که مبالغه در حقیقت نوعی دروغ آمیخته با خرافات است و بنابراین گاه آن را تمجید کردهاند و از عناصر اصلی شعر و سخن بلندپایه دانستهاند و گاه آن را مطرود دانسته و شعر راستین را از آن مبرا دانستهاند. با توجه به رویکرد متفاوت و گاه متناقض بلاغیون نسبت به مبالغه، در این مقاله به این پرسش پاسخ گفتهایم که ارزش جمالشناسی مبالغه چیست و استفاده از مبالغه تا چه حد در سخن متعالی جایز و بایسته است؟
Exaggeration is a rhetoric picture which is often used to arrange the speech and to attract the audience. In exaggeration، the poet، shows his meanings by the use of two methods، to make the subject greater or smaller، and in fact he develops his speech by the use of these rhetorical devices and emphatics in order to make the meaning more understandable.
Most rhetoricians، as they introduce the exaggeration، emphasize that it is in fact a kind of lie mixed with superstitions and therefore they sometimes have praised it and they have considered it as one of the basic elements of poetry and heightened speech and they have sometimes rejected it and considered it separate from the real poetry.
Based on a different approach، in this paper we have answered this question that what is the esthetic value of exaggeration and to what extend the use of exaggeration in heightened speech should be allowed.
ملخص الجهاز:
غلو مردود: علمای بلاغت ، غالبا تبلیغ ، اغراق و غلـو مقبـول را در کـلام پسـندیده و نیکو دانسـته انـد (خطیـب قزوینـی، ١٤٢٤ق : ٢٧٥-٢٧٦؛ تفتـازانی، ١٤٠٩ق : ٤٣٥؛ تهـانوی، ١٩٩٦: المبالغه )، اما نوعی از غلو نیز وجود دارد که گوینده کلام خود را که از عقـل و عـادت بـه دور است ، به وجهی بیان میکندکه مستلزم ترک ادب شرعی و دینی اسـت و از ایـن رو زشت است و قبیح (گرکانی، ١٣٨٩: ٧٨).
هرچنـد ایـن نـوع غلـو زشـت و مـردود است ، در دیوان بعضی از شعـرای پـارسیگوی فراوان بـه چشم میآید، بـه عنوان نمونه : سنانـت چـنـان در دل دشـمـن افـتـد کـه چــونـان نـیـفـتـد قـضـای خــدایی تـو بـنیـاد فـضـلی و اصــل ســخـایی بـه فـضل و سـخــا حـیـدر مـرتـضـایـی بـه نیـکی خـلـیـلی بـه پـاکی کلیـمی بـه روی و خـرد یـوسـف و مـصـطـفـایی (مسعود سعد، ١٣٦٢: ٥٢١-٥٢٢) اگر فنـا در هسـتی بــه گـل بـرانـدایـد تـو را چه باک؟ نـه ذات تـو مستعد فناست وگر بقا نبـود در جهان ، تـو را چه زیان ؟ بقـا، به ذات تـو بـاقی، نه ذات تو به بقاست (انوری، ١٣٧٦: ٤٤) نوح نه بس علم داشت ، گر پدر من بدی قـنطره بـستی بـه عـلـم بـر سـر طوفـان او (خاقانی، ١٣٨٢: ٣٦٥) به لحاظ خیال انگیزی، تبلیـغ فروتـر از اغـراق اسـت و اغـراق فروتـر از غلـو (المـدنی، ١٣٨٩ق ، ج ٤: ٢٢٩)؛ با این حال بیشتر علمای بلاغت نه تنها میان مبالغه ، تبلیـغ ، اغـراق و غلو تمایزی قائل نشده اند، بلکه همـه را متـرادف یکـدیگر شـمرده و یکـی را بـه وسـیلۀ دیگری تعریف کرده اند.