خلاصة:
فرشتهشناسی یا علم به مجردات قدسی از جمله معارفی است که هرچند به دلیل در پردهی غیب واقع شدن موضوعش مبنایی وحیانی دارد، همت عقل در رسیدن به آن هرگز کوتاهی ندارد، تا آنجا که فلاسفهی متدین همواره درصدد ارائهی شناختی عقلانی از ماهیت و اوصاف این موجودات شریف برآمده و ضرورت وجودشان را توجیه کردهاند. از آنجا که یکی از مهمترین مباحث فرشتهشناسی، مبحث اثبات فرشتگان است؛ خصوصا که ضمن استدلال بر وجودشان، ماهیتشان روشنتر میشود، در واقع مقالهی حاضر کوشش و کاوشی است در زمینهی چگونگی اثبات فرشتگان و تبیین ماهیت ایشان از منظر دو نظام فلسفی- ایمانی مهم، موسوم به مکتب اشراقی و تومیستی، با این رویکرد که بر سازگاری عقل و دین تأکید ورزد و بلکه نزدیکیشان را آشکار سازد. از یافتههای این پژوهش، اشتراک نظر هر دو فیلسوف در روشی استدلالی بر وجود فرشتگان، بیان ماهیت ایشان، رابطهی آنان با انسان و قول به کثرت شمارناپذیرشان و نیز اختلافنظر در کیفیت ایجاد فرشتگان، شیوهی دستهبندی آنان، نحوهی تحلیل علم ملکی به ذات و غیر ذات، حقیقت تمثل فرشتگان و مسألهی وحدت یا تباین نوعیشان میباشد، که امید است راه را برای کنکاشهای ذهنی عمیقتر و بررسی مقایسهای دیگر بگشاید.
ملخص الجهاز:
"البته اگرچه این دارایی فطری در جمیع فرشتگان مشترک است، آنچه موجب برتری هر یک بر دیگری میشود، میزان تقرب و شباهت آنها به خدا در کمال معرفت است؛ زیرا بساطت معرفت در ذات الاهی متمرکز شده است و طبیعتا این کمال در عقول مخلوق هم با بساطتی کمتر و به صورتی نازلتر یافت میشود و از آنجا که ملائکه در نهاد خود دارای نوع واحدی نیستند و هر فردی از آنها مرتبهای مشخص از هستی را تشکیل میدهد، بساطت معرفت از نخستین تا واپسین فرشته رو به تنزل میرود و تجلی و اشراق الاهی از آغاز تا پایان، آنان را نورانی میکند و در این میان، برتری فرشتگان به اندازهی کاهش نوعیتی که برای احاطه یافتن به کلیت معقولات برای آنها لازم است افزایش مییابد (24، س55، پ3).
آکویناس در تحلیلی عقلانی و به روشی قیاسی، با این دو پیشفرض اصلی که اولا این عالم نظام احسن است و ثانیا هستی مراتب و درجاتی دارد، استدلال خود مبنی بر وجود فرشتگان را این چنین تقریر میکند که در بالاترین سطح هستی، خداوند بهمنزلهی خالق، وجود کاملا غیر مادی دارد و در پایینترین مرتبه، مخلوقات کاملا مادی مثل جمادات واقع شده است و در فاصلهی خالق مجرد تام و مخلوق مادی تام، انسان قرار دارد، که نیمه مادی- نیمه مجرد است؛ بنابراین عقل ایجاب میکند که در فاصلهی بین خدا و انسان نیز مخلوق کاملا مجرد، یعنی فرشته، وجود داشته باشد؛ زیرا وجود فرشته واسطهی بین خدا و انسان است و بدون فرشته در مراتب هستی طفره و وقفه ایجاد میشود و عالم بدون فرشتگان ناقص خواهد بود و دیگر نظام احسن محسوب نمیشود."