خلاصة:
ادبیات وقصههای عامیانه میتواند ترکیبی از عناصر مذهبی یا اسطورهای داشته باشد که به مسائل روزمره زندگی توجه نشان میدهد.مقال حاضر در پی بررسی مقابلهای و تطبیقی داستان کهن «نارنج و ترنج» ایرانی در دو نسخه روایی لارستان و الموت قزوین با اسطوره «آزیریس مصری» با محوریت خدایان نباتی به صورت قهرمانان داستان، و نمادها در هر سه داستان است. برجستهترین نتایجی که از این پژوهش قابل توجه است عبارتاند از چگونگی زایش، مرگ و رستاخیز قهرمانان داستان، تجلی خدایان نباتی در گیاهان و باور به جاودانگی روح و در نهایت اهمیت پوشش گیاهی بهویژه درخت سدر(کنار) در اسطوره عامیانه لارستانی و اسطوره آزیریس مصری.
ملخص الجهاز:
برجستهترین نتایجی که از این پژوهش قابل توجه است عبارتاند از چگونگی زایش، مرگ و رستاخیز قهرمانان داستان، تجلی خدایان نباتی در گیاهان و باور به جاودانگی روح و در نهایت اهمیت پوشش گیاهی بهویژه درخت سدر(کنار) در اسطوره عامیانه لارستانی و اسطوره آزیریس مصری .
در این راستا پژوهشهای متعددی صورت گرفته است، که همه آنها بر محور مقایسه اسطورههای ملی ایرانی مثل اسطوره سیاوش خدای نباتی ایران با اسطورههای سایر ملل همانند آتیس خدای نباتی یونان، و آزیریس خدای کشت و زرع مصر؛ و باید گفت کمتر پژوهشی در صدد بررسی تطبیقی اسطورههای عامیانه ایران بهخصوص اسطورههای محلی و خرده فرهنگ برآمده است.
همراهی افسانههای کنار در منطقه لارستان با دختران زیبا و اثیری و همچنین ظهور زنان زیباروی غیبی در باور و خیال مردم منطقه این گمان را تقویت میکند که: کنار یکی از ایزدبانوها و خدای مؤنث گیاهی در منطقه لارستان بوده، که در دوران تسلط دین زرتشتی و اسلام کم کم قدرت الوهیت خود را ار دست داده و به توتمی مقدس و درختی بهشتی و درمانگر تبدیل شده است.
اگر چه ست مجبور باشد چوب نادرترین درختان را فراهم کند و تابوت حتی با تبدیل شدن به ستون و پیچیده شدن در میان درخت گز باز هم صورت ظاهری" آزیریس" را تغییر نمی دهد زیرا مصریان به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند و حتی کالبد ظاهری انسان ها را برای ادامه حیات با شاهکارهای مومیایی خود حفظ می کردند ولی در اسطوره های ایرانی آن چه اهمیت دارد روح انسان است که پایدار می ماند و صورت و جسم فانی و زوال پذیر است، و در داستانهای ایرانی هم ظاهر هر لحظه به شکل دیگری در میآید ولی روح دختر نارنج و ترنج در آنها هویداست.