خلاصة:
فرضیه ی اصلی این جستار، اثبات تمایز و تفاوت موجود میان گونه ی عشق حماسی و غنایی بوده، موضوعی که تا کنون نه در ایران پژوهشی پیرامون آن انجام یافته و نه حتی پژوهندگان چنین تمایزی را در تحقیقات خود مد نظر داشته اند. اکثر قریب به اتفاق تحقیقات هم، پیوسته با دریافتی که از گونه ی عشق مطرح در متون غنایی داشته، بنمایه ی عشق و پیوند را در متون حماسی بررسیده اند. به دلیل فقر پژوهشی موجود در همین بستر، گاه حتی با تکیه بر همین نگرشها، نوع ادبی یک یا چند متن حماسی نیز به نادرستی مشخص شده است. این پژوهش سعی دارد تا با تشریح ابعادی ناگفته از ژرفساخت گزاره ی عشق و پیوند در متون حماسی، ضمن نمایاندن ویژگی های خاص گونه ی عشق مطرح در متون حماسی، دریافتهای نادرست از نوع ادبی برخی از همین متون را نیز آشکار سازد. لذا در روش پژوهش، پس از در نظر داشتن تعریف جدیدی که از نوع حماسی به¬دست داده شده، نوزده روایت منظوم و منثور حماسی مورد بازخوانی قرار گرفته و برآیندهای آن به شکل توصیفی و تحلیلی در چهار بخش ارتباط مستقیم عشق با نام و ننگ و نقش این تعامل در آفرینش حماسه، دگردیسی قهرمان حماسه در چهره ی عاشق، پیوند با شاهدخت بیگانه و روایتشناسی گونهی عشق حماسی ارایه شده است.
ملخص الجهاز:
"(طغیانی و حیدری ، ١٣٩١: ٢) نگارنده تا حدی هم سو با نظر فوق ، تنها از دیدگاه تحلیل نوع ادبی بـا وجـه یـا صـفت «عاشقانه »ای که در اصطلاح «حماسه های عاشقانه » وجود دارد موافـق نبـوده (در سـطرهای پسین نمونه ای دیگر از همین دریافت را در اظهـار نظـر کـزازی خـواهیم دیـد) و در ایـن جستار سعی دارد مخاطب را به این مطلب رهنمون کند که عشق و پیوند در متون حماسـی از زیرساخت هایی تبعیت می کند که مانند دیگر بن مایه هـای حماسـی ارتبـاط مسـتقیمی بـا ژرف ساخت نوع ادبی حماسه داشته و با آن بیگانه نیسـت ؛ همـین مجموعـه مضـمون هـای زیرساختی مرتبط با عشق سبب شکل گیری نوعی جدید از حماسه در دل حماسه ای دیگـر میشود و نباید با اضافه کردن وجه یا صفت عاشقانه ، آن را متمـایز از نـوع اصـیل حماسـه نشان داد، زیرا پردازنده یا راوی حماسه قصد دارد با طرح و دست آویز قرار دادن بن مایه ای بــه نــام عشــق و پیونــد، شــکل نــوینی از حماســه را ارائــه داده کــه تعلــق و پیوســتگی جداییناپذیری با نوع ادبی حماسه دارد.
ضرورت تحقیق شناسایی گونه ی عشق حماسی و پیوند و ارتباط آن با ژرف ساخت حماسه و تعامـل عشـق با مجموعه ای از زیرساخت ها و نقش آغازین و دست آویزگونه ی این بـن مایـه در آفـرینش حماسه تا امروز موضوع پـژوهش مسـتقلی را بـه خـود اختصـاص نـداده ، بـه تبـع چنـین کم بودی، می توان کاستی هایی را برای پژوهش های غیر مستقل و کل گـرای انجـام یافتـه در نظر گرفت که تا حدی بدان ها اشاره خواهیم کرد؛ ولی دغدغه ی اصلی نگارنده ، تمرکـز بـر قضاوت هایی است که با تکیه بر همین کاسـتیهـا، بـه راحتـی نـوع ادبـی برخـی از متـون حماسی را تغییر داده یا گاه در بحث هایی از این دست ، خود را در لابـه لای شـبه نـوع هـا و اصطلاحات ادبی خودساخته ای نظیر رزم نامه ی بزمی، بزم نامه ی رزمی، حماسـه ی عاشـقانه ، عشق نامه ، رمانس ، هوس نامه ، روایات عامیانه یا غنایی و..."