خلاصة:
هدف از پژوهش حاضر شناخت و تحلیل شخصیت نوفل و طبقه اجتماعی او در لیلی و مجنون و بررسی نقش این شخصیتگذاری در جریان رویدادها بوده است. این پژوهش بهروش کتابخانهای و در دو بخش انجام یافته است: در بخش آغازین، به جریان مستقلّ ادب عیّاری و مرام جوانمردی از دوران پیش از اسلام تا کنون و نخستین نمودهای مکتوب این جریان در آثاری چون سمک عیّار، دارابنامه، حمزهنامه، ابومسلمنامه، امیرارسلان و... توجّه شده است. بدین منظور، نگارندگان ابتدا نگاهی به اصطلاح «عیّار» داشته، سپس آیین و مرام اخلاقی- اجتماعی این گروه را بهاجمال بررسیدهاند؛ بخش دوم بر بازخوانی و بازشناسی شخصیّت نوفل در لیلی و مجنون تاکید میکند. هرچند تا امروز شناخت شخصیّت نوفل -به دلیل فقر پژوهشی موجود در ادب عیّاری- ضرورتی تحقیقی نبوده، کیستی نوفل و هدف و انگیزه او در کمک به مجنون همواره سوالی اساسی بوده است و اینکه چرا وی پس از رفع موانع و جنگهایی که با قبیله لیلی دارد، با وجود پیروزی بر آنان، حاضر نمیشود بهظلم و بدون رضایت پدر، لیلی را به مجنون بسپارد و جوانمردی را شیوة خود میداند. درمجموع، این مقاله کوشیده است در لیلی و مجنون حکیم نظامی، با تکیه بر نشانههای مشهود و مستقیمی که در مورد شخصیّت نوفل، مرام و آیین او و طبقة اجتماعیاش وجود دارد، به بررسی تطبیقی این نمودها با آیین فتوّت و عیّاری بپردازد و به پرسشها و ابهامات در این زمینه پاسخ گوید. برآیند کلّی این پژوهش آن است که نوفل در لیلی و مجنون به عیّاران و فتیان تعلّق دارد.
Who''s noofel in Leili and Majnun? Noofel transit character of the event is responsible for what role? Which he belongs to the class? This research in order to answer these questions، done in library manner and performed in two parts: In The first place، One of the extents that it''s necessity and importance was neglected in literary works، is Ayyāri and Humanity''s independent course which roots returned to Iran PreIslamic era، but in fifth century، the first works of this course was displayed، by writing and genesis of Humanity works that called «fotowwatnāmeh»; and then Ayyāri and Humanity rituals in the works like: Sammak e Ayyār، Darabnameh، Hamzenameh، Abomoslemnameh and Amirarsalan and…، displayed It''s literary aspect in extent and dynamic situation. Authors of this essay، first have studied Ayyār phrase and then have recognized course''s fotowwat writings and have studied ethical and social this group''s traditions and orders. First، Ayyārān have formed in Iran and then outspreaded to other geographical districts and have called by titles like as «Akhiān» and «Fetyān».secondly،The authors after general understanding about Ayyāran and Fetyān، have read and recognized about Noofel character in Leili and Majnun; although the many surveys have done about Leili and Majnun، but noticing about Noofel''s character-because the existing research poverty about Ayyār''s literature- wasn''t a research necessity، but these questions always asking that، why and for which aim Noofel go to help Majnun? Whose he in fact and what''s he''s aim and in the end، why Noofel after beating Leili''s tribe، despite that; didn''t want to obtain Leili from his father by cruelty and injustice، and introduced his manner، gentlemanly. This article endeavored، by reliance to existent and apparent and relevant Noofel''s character، habit and ritual''s signs and symptoms in Leili and Majnun and comparative them with Ayyār''s samples; Authors have answered all the mentioned questions and other complex things too، the general conclusion of this research is that; Noofel in Leili and Majnun related to Ayyār and Fetyān''s group.
ملخص الجهاز:
"مجموع این تمهیدها و پرسشها، همچنین نشانههای دیگری که در ادامه ارائه میشود، نگارندگان را برانگیخت تا با تکیه بر مرامنامهها و فتوتنامههایی که شکلی کلی از آیین عیاری و جوانمردی را نمایان میسازند، این فرضیه را به اثبات برسانند که نوفل بهگروه عیاران و جوانمردان تعلق دارد و حکیم نظامی، بیگمان در پرداخت شخصیت نوفل در لیلی و مجنون از تأثیر جریان عیاری، جوانمردی و فتوت عصر خود برکنار نبوده و افزون بر آن کوشیده است جلوۀ ایرانی جوانمردی را در روایتی عربی پاس دارد.
نوفل نیز در جریان نخستین نبرد خود بهروشنی، این استعداد را نمایان میسازد و این زمانی است که نوفل و دیگر جوانمردان در پیکارند و از قبیلة لیلی، گروهی بازمیرسند؛ نوفل درمییابد که با این تعداد اندک از یاران بهجاماندة خود، توانایی مقابله با آنان را ندارد و بهسرعت شخصی از خویشان خود را برای صلح، به قبیلة لیلی میفرستد و تغییر سیاست میدهد و در فرجام گفتوگوی خود با مجنون، این ترفند را فریب میخواند: در گـرد قبیـلهگـاه لیلـی چـون کـوه رسیـده بـود سیلی از پیـش و پـس قبیـله یـاران کـردنـد بسیـج تیـربـاران نـوفل که سپاهی آنچنان دیـد جـز صلح دری زدن زیـان دید انگیـخت میـانجـیای ز خویشان تـا صلـح دهـد میـان ایـشـان کاینجا نه حدیـث تیـغبازیست دلالــگیای بـه دلنـوازیـست از بهــر پــریزده جــوانــی خـواهم ز شمـا پـرینشـانی وز خاصۀ خـویشتن درین کـار گنـجیـنه فـدا کنـم به خـروار گر کـردن این عمـل صوابست شیـریـنتر ازین مرا جـوابست ور زانکه شکـر نمـیفـروشیـد در دادن سـرکه هـم مکـوشید چون راسـت نمـیکنیـد کـاری شمشیـر زدن چـراست بـاری (نظامی، 1364: 3/152-153) نـوفـل سپـرافکنـان ز حربـش بنـواخـت به رفقـهای چربش کز بـیسلحـی و بـیسپـاهـی کـردم به فریـب صلحخواهی اکنـون که به جای خود رسیدم وز تیـغ بـرنـده خـود بریـدم لشکـر ز قبیــلههــا بخـوانــم پـولاد بـه سنـگ در نشـانـم نـنشیـنم تـا بـه زخـم شمشیـر ایـن تـا بـه زبـان نـاورم زیر وانگـه ز مدینـه تـا بــه بغـداد در جمـع سپـاه کـس فرستاد (همان:3/155) مهمترین رویداد و بهعبارتی اوج جوانمردی نوفل زمانی است که او بر قبیلة لیلی چیره شده است و با وجود اینکه بهراحتی میتواند لیلی را به مجنون بسپارد، در برابر التماس و خواهشگری پدر لیلی و توجیه و اثبات جوانمردی و فتوت خود، این کار را نمیکند و میگوید: اگرچه سر جوانمردان و عیاران است و برای وفای بهعهد خود با مجنون به جنگ با آنان روی آورده است، اعمال زور و ستم بر ضعیفان را دور از شیوة جوانمردی خود و عمل کردن برخلاف مرام جوانمردی را ننگ میداند و برای بهدست آوردن نام، این کار را انجام میدهد."