خلاصة:
باور به حضرت مهدی( و منجی آخرالزمان برای مسلمانان از شاخصترین وجوه اعتقادی به شمار میآید. اشتراک در این عقیده بین همۀ فرق اسلامی امری بارز و مشهود است. از اینرو متهم کردن شخصیت یا فرقهای به اعتقاد نداشتن به این اصل اصیل اسلامی، پذیرفتنی نیست، مگر اینکه چنین فردی را یا ناآگاه قلمداد کنیم یا غرضورزی و جهتگیری را در قضاوتش دخیل بدانیم. مثلا اینکه شخصی همچون اقبال لاهوری با آن شور مذهبی و حساسیت دینی با اتهام انکار مهدویت رانده شود، امری ثقیل و ناپذیرفتنی به نظر میرسد. در این نوشتار، ضمن بازگو کردن اعتراضی که به اقبال وارد شده، با استناد به آثارش _ بهویژه آثار اردوی او _ درصدد پاسخ دادن به این اعتراض خواهیم بود.
ملخص الجهاز:
"تأکید بر موضوع مهدویت در اسلام، منحصر به مذهب شیعه نیست؛ بلکه در منابع اهلسنت نیز از 338 حدیث منقول از پیامبر اسلام( در باره حضرت مهدی( 46 حدیث صحیح از 33 نفر از صحابه ثبت شده است.
کتاب بازسازی اندیشۀ دینی در اسلام _ که سروش به آن استناد کرده _ از آثاری است که اقبال در دوران تحصیل خود در غرب نگاشته و در آن نیز به این شکل که سروش بیان میکند، به انکار مهدویت نمیپردازد؛ بلکه اقبال تنها مهدویتی را انکار میکند که با اعتقادات خودش منافات دارد.
تحلیل عقاید اقبال اقبال اعتقاد و باور به ظهور منجی را باعث احیای جوامع میداند: مهدی کی تخییل سی کیا زنده وطن کو (همو: 47) از دیدگاه وی، دنیا هماکنون به مهدیای نیاز دارد که تغییری عظیم در افکار و اندیشۀ بشر ایجاد کند: دنیا کو هی اس مهدی بر حق کی ضرورت هو جس کی نگه زلزلۀ عالم افکار (همو: 34) به باور اقبال، اعتقاد به آمدن منجی باعث دوری از یأس و نومیدی میشود: ای وه که تو مهدی کی تخییل سی هی بیزار نومید نه کر آهوی مشکین سی ختن کو (همو) او ظهور حضرت را حتمی و دورۀ آشکار شدن اسرار میداند: کلی جاتی هین اسرار نهانی گیا دور حدیث لن ترانی هویی جس کی خودی پهلی نمودار وهی مهدی آخر زمانی (همو، بیتا _ الف: 98) اسرار نهانی آشکار میشود و دورۀ «لن ترانی» به پایان رسیده است."