خلاصة:
چکیده«معنا درمانگری» یک مکتب روان درمانگری است که توسط عصبشناس و روانپزشک اهل وین، ویکتور امیل فرانکل، بنیان گذاشتهشد. فرانکل، که یک روانشناس وجودگراست، به منظور کامل کردن دو بعد تن و روان، بعد روحانی را به آن دو بعد افزود. از خلال اینبعد است که قابلیت انسانی برای فاصلهگیری از خود و از خود فراروندگی تحقق مییابد. معناجویی یک کوشش اساسی انسان است کهبه رضایت درونی میانجامد. در واقع، این مشوق نیرومند است که انسان را در کنار آمدن با ـ حتی ـ سختترین شرایط یاری میدهد. اگرمعناجویی تحریف گردد یا ارضا نشود ممکن است به ناکامی وجودی یا حتی روانآزردگی معنازاد (نوژنیک) بینجامد. معنا میتواند ازراههای گوناگون، یعنی از طریق ارزشهای خلاق، ارزشهای تجربی، و ارزشهای نگرشی تحقق یابد. (ارزشهای نوع اخیر در هنگاممواجهه با رنجهای پایدار مطرح میشوند.) سرانجام، رضایت حتی ممکن است در رنج کشیدن انسان یافت شود. از چشماندازانسانشناختی، روشهای درمانگری جدیدی مانند قصد متضاد، عدم توجه، سازگاری نگرشی و آموزش حساس شدن برای معنا ارائهمیشوند. مهمترین ایراد بر نظریه فرانکل، داشتن نگاه زمینی و اینجهانی به انسان و غفلت از حیثیت واقعی وجود انسان یعنی روح،مقتضیات و نیازهای آن است.
ملخص الجهاز:
"Farnkl, Mans search for meaning: an introduction to logotherapy, New York, Pocket books, 1974, p.
با توجه به معنای «توفی»، که تمام و کمال دریافت کردن یک شیء است، آیات یاد شده بر آن دلالت دارند که هنگام مرگ، علاوه برآنچه مشاهده میشود ـ یعنی جسم بیحرکت و بدون درک و احساس ـ چیزی که حقیقت و خود انسان است به تمام و کمال به وسیلهفرشتگان الهی دریافت میشود و آن چیز همان «روح» است؛ زیرا جسم پس از مرگ و پیش از مرگ، در اختیار و در بین ماست و فرشتهوحی آن را دریافت نمیکند.
نکته شایان توجه در این آیه آن است که خداوند پندار منکران معاد را، که میپنداشتند انسان همان جسماوست و با مرگ متلاشی شده، ذرات آن در زمین ناپدید میشوند نادرست دانسته، میفرماید: حقیقت و هویت واقعی شما چیز دیگریاست که به تمام و کمال به وسیله فرشته مرگ دریافت میشود و با مرگ و متلاشی شدن جسم، نابود شدنی نیست و مستقل از جسم بهزندگی خود ادامه میدهد.
احساس یافتن معنا در همینزندگی مادی، هرچند ممکن است برای بسیاری از افراد راضیکننده باشد، اما برای انبوه گستردهای ازافراد اقناع کننده نیست، و لازم استروان درمانگر با شناخت صحیح علت مشکل روانی بیمار، او را به سوی دینداری و اعتقاد به خدا و روز باز پسین، و مسئولیت انسان درقبال خدا سوق دهد، و از این طریق است که مشکل روانی افرادی که از احساس پوچی و بیمعنایی واقعی رنج میبرند، برطرف میشود."