خلاصة:
پل ریکور، فیلسوف معاصر فرانسوی، در این مقاله نقش استعاره در ایجاد معانی جدید در زبان را بررسی میکند. وی با اقتباس از برخی نویسندگان معاصر، تمام پیشفرضهای سنّت بلاغی قدیم را مورد تردید قرار میدهد و میگوید: استعاره فقط برای زینت گفتار به کار نمیرود، بلکه به عنوان روشی است که معانی جدید به وسیله آن وارد زبان میشود. ریکور استدلال میکند که استعارهها از تنش میان دو لغت به وجود میآیند. چنانچه آنها به شیوهای غیرمعمول و غیر از معانی حقیقی به کار روند، شنونده را به راههای جدیدی از فهم رهنمون میشوند. هنگامی که استعارهها کارکرد استعاری خود را از دست بدهند. به عنوان یکی از معانی چندگانه لغت، سر از لغتنامه درمیآورند. با این توضیح، میبینیم که کاربرد استعاره باعث ایجاد معانی جدید در فرهنگ لغت میشود. ریکور ادعا میکند که شیوه استعاری نه تنها در گفتار دینی، بلکه در شعر، هنر و حتی در علم نیز دخیل است.
ملخص الجهاز:
"زبان دینی هنگامی پذیرفتنی است که معنای حقیقی لغات به گونهای پیش بروند که شیوه استعاری بتواند اتفاق بیفتد؛ شیوهای که مراتب جدید واقعیت و خودآگاهی را برای بیان کردن به وجود میآورد.
اکنون جانشینی یک عمل بیحاصل است؛ اما در مقابل، در استعاره، تنش بین لغات و به ویژه تنش بین دو تفسیر (یکی حقیقی و دیگری استعاری) در کل جمله باعث خلق واقعی معنا میشود در ارتباط با بلاغتی که فقط نتیجه نهایی را درک میکند.
اگر ما بپذیریم که وظیفه هرمنوتیکی مربوط است به مفهومسازی اصول تفسیر برای کارهای زبان، تمایز بین معنا و ارجاع نتیجه خودش را دارد که تفسیر در تحلیل ساختارگرا درباره آثار یعنی در معنای درونی آنها متوقف نمیشود، بلکه قصد آشکارسازی نوعی از جهان را دارد که یک اثر [آن را] طرحریزی میکند.
ما اینجا با یک رغبت بسیار شدید در نقد ادبی معاصر مواجه هستیم: این مطلب را که زبان شعری واقعیتی را قصد میکند یا اصلا چیزی درباره یک شیء بیرون از خود میگوید، انکار میکند؛ زیرا منع ارجاع و لغو واقعیت ظاهرا برای کارکرد زبان شعری خود قانون است.
من میخواهم فرضیهای دیگر را در مقابل این مفهوم از کارکرد شعری قرار دهم؛ یعنی این [نظریه] که تعلیق کارکرد ارجاعی زبان عادی به معنای الغای کل ارجاع نیست، بلکه در مقابل، این تعلیق، قید سلبی برای آزاد سازی دیگر بعد ارجاعی زبان و بعد دیگری از خود واقعیت است.
به رغم و به لطف الغای ارجاعی که مطابق تفسیر حقیقی گزاره است، آیا از این نقطه به بعد نمیتوان گفت که تفسیر استعاری موجب تفسیر مجدد خود واقعیت میشود؟ بنابراین، من قصد دارم آنچه را درباره معنا گفتم به ارجاع [نیز] بسط دهم."