خلاصة:
علم سکولار با حذف خدا و ماوراءالطبیعه از حوزه علم شروع میشود، با تقلیل جهان طبیعت به جنبه تجربهپذیر و کمیّتپذیر آن و حذف معارف غیرتجربی از قلمرو معارف بشری ادامه مییابد، به تفکیک میان علم و اخلاق ختم میشود و هدفش کسب قدرت است و هیچگونه توصیه اخلاقی را حتی برای کسانی که قدرت فراوانی در اختیارشان قرار میدهد به همراه ندارد. در مقابل، علم دینی مدعی است که حذف خدا از قلمرو علم امکانپذیر نیست و در حقیقت، هر علمی از آن نظر که شناخت آیات خداست نوعی خداشناسی محسوب میشود و عدم عنایت به عالم معنا و ماورای طبیعت در حوزه علم مساوی است با درافتادن در ورطه نیهلیسم. و به رسمیت نشناختن معارف وحیانی و شهودی، منجر به از دست دادن چیزی است که لازمه اساسی تکامل بشر بوده و در خود عالم طبیعت هم رازهایی فراتر از آنچه با میزان تجربه و کمیّت قابل سنجش است وجود دارد. هدف علم جستوجوی حقیقت است و اخلاق هم لازمه علم است و تفکیک این دو از یکدیگر عواقب جبرانناپذیری به بار خواهد آورد، و در صورتی که علم تمامی عوامل مزبور را، که لازم و ملزوم یکدیگرند، نداشته باشد اصلا شایسته نام «علم» نیست.
ملخص الجهاز:
"علم سکولار یا علم دینی؟ محمدرضا بلانیان (کارشناس ارشد فلسفه) چکیده کلیدواژهها: مقدمه سرعت روزافزون جهان غرب در مسیر پیشرفت مادی معلول چیست؟ چرا ما مسلمانان، که بر گذشته درخشان و بالنده خود میبالیم، از کاروان علم و فناوری عقب ماندهایم؟ راستی، در غرب چه چیزی هست که عامل پیشرفت است، ولی در ممالک اسلامی وجود ندارد؟ در جوامع اسلامی مانع پیشرفت چیست که در جوامع غربی نیست؟ آیا مقید ماندن به دین نمیتواند عامل توقف و کندی ما مسلمانان باشد؟ آیا فرار از چنگال قید و بندهای ادیان علت سرعت و پیشرفت غربیها نیست؟ آیا وضعیت موجود در جهان غرب را میتوان مصداق پیشرفت حقیقی، و آرمان شهری محقق تلقی کرد؟ آیا اگر آنها در ابتدای راه بودند، همین راه کنونی را پیش میگرفتند؟ آیا اگر ما بخواهیم راه ترقی و کمال را بپیماییم باید همان راه آنها را طی کنیم؟ این سؤالات آنقدر اهمیت دارند که تاکنون بسیاری از متفکران مسلمان سعی کردهاند در آثار و نوشتههای خود، از زوایای گوناگون درباره آنها به بحث و تحقیق بنشینند.
بدینروی، نصر در جایی دیگر، با عصبانیت، درباره علم و علمزدگی سکولار جدید میگوید: همانا مذهب اصالت علم است که واقعیت معنویای را که انسان همواره در پیرامون خود مییافته تا حدود بسیار زیادی از میان برده و آنچه را میتوان به تعبیر مکرر قرآن مجید، جنبه «رازگوی» طبیعت دانست از آن گرفته و این فکر اساسی اسلامی را، که پدیدهها آیات خداوند و مظاهر او در خلقت است، منهدم کرده است."