خلاصة:
رالز نظریه سیاسی خود را، که در این نوشتار از آن به عنوان «فلسفه سیاسی تلفیقی» یاد شده است، عمدتا در دو کتاب مهمش، نظریهای در باب عدالت و لیبرالیسم سیاسی تبیین کرده است. گرچه وی اصل نظریه خود را در مقاله «عدالت چون انصاف» بیان کرد و بعدها آن را در نظریهای در باب عدالت توسعه داد، اما توجیهات و دلایل آن را به صورت پراکنده بیان کرده است. برخی از این توجیهات را میتوان در کتاب نخست و برخی دیگر را نیز در کتاب دوم او پیدا کرد. در این مقاله، پس از بیان اصل دیدگاه رالز، توجیهات او برای اصول عدالت از هر دو کتاب ذکر و سپس نقّادی گردیده است.
ملخص الجهاز:
"2 گرچه مبنای آزادی مثبت علم تفصیلی داشتن به خیر است و به همیندلیل هم هست که لیبرالها علم تفصیلی را با آزادیهای منفی در تعارض میدانند و آن را قبول ندارند؛ اما چون رالز در بحث وضع نخستین، علم اجمالی به خیر را مطرح میکند و بعدها از اصول عدالت خود به عنوان علم تفصیلی نسبت به خیر یاد میکند، میتوان نتیجه گرفت که او هر دو نوع آزادی را به رسمیت میشناسد: هم آزادی منفی را که عموم لیبرالها بر آن تأکید دارند و هم آزادی مثبت را که ارباب ادیان بر آن صحه میگذارند.
جامعهای از سه گروه دینداران، لیبرالها و بیطرفها تشکیل یافته باشد، میتوان پیشبینی کرد که همه این سه گروه به اصول عدالت رأی دهند؛ زیرا گروه نخست لیبرالیسم سیاسی را، که بر اصل «تساهل و تسامح» تأکید دارد و جامعه را به عنوان یک نهاد همکاری بین افراد آزاد و برابر تلقی میکند، با دینداری خود در تضاد نمیدانند، گروه دوم لیبرالیسم سیاسی را برایند لیبرالیسمهای جامع کانت و میل میدانند.
عمل بر مبنای اصل «دفع ضرر» در صورتی ضرورت پیدا میکند و عقلانی است که ما همانند «رالز» پرده غفلت را یک حجاب کامل بدانیم و افراد را از انواع اطلاعات محروم کنیم؛ اما اگر حجاب کامل را لازم ندانیم و حجاب ناقص را برای احراز شرط بیطرفی کافی بدانیم در این صورت، شرایط فرق خواهند کرد و امکان محاسبه احتمالات وجود خواهد داشت و افراد حاضر در وضع نخستین خواهند توانست با استفاده از احتمالات، اصل «سودگرایی» را به جای اصل «تمایز» انتخاب کنند."