خلاصة:
آزادی نیازی است فطری که یکی از ویژگیهای آشکار و برجسته انسان محسوب می گردد؛ چون او موجودی است که آزاد آفریده شده است؛ آنچنان که در کلام علی (ع ) نیزآمده است : «بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است ». انعکاس این ویژگی مهم انسانی در متون ادب پارسی از دیرباز سابقه دارد و آثار آن را از ابتدای شکل گرفتن ادبیات پارسی دری به شکلهای گوناگون در آثار بازمانده می توان مشاهده کرد.
در این مقاله، نگارنده کوشیده است با بررسی آثار برجسته متون ادب پارسی در عرصه اشعار به جای مانده از قدیم تاکنون این موضوع را پی گیری و تحلیل نماید و به این نتیجه رسیده است که آزادی مشخصا با سه مفهوم کاملا متمایز در ادبیات فارسی خودنمایی می کند:
اولین مفهوم همان است که بیشتر در نزد شاعران متقدم، نظیر: ناصرخسرو و مسعودسعد کاربرد داشته است و آن آزادی و رهایی از زندانها و حصارهایی است که انسانهای آزاده به علل گوناگون در آن گرفتار می شوند. در این مقام شاعرانی، مانند: مسعود سعد وخاقانی و در دوره های معاصر گویندگانی، چون : ملک الشعرای بهار و فرخی یزدی اشعاری زیر عنوان «حبسیه » از خود به یادگار گذاشته اند که در دوران اخیر از آنها با عنوان «ادبیات زندان » یاد شده است .
دومین مفهوم، مفهومی است که در متون عرفانی به عنوان یک مضمون عالی معنوی با آن مواجهیم و آن آزادی از تعلقات و محدودیتهای مادی زندان گونه ای است که روح آدمی را به بند می کشد و او را از رسیدن به مراحل والای تکامل باز می دارد. جسم و تن ، زمان و مکان ، خواهش های نفسانی ، نیکنامی و حب جاه و مال، از جمله این تعلقات است که در قالب داستان ، قصه و تمثیلهای شیرین از آنها سخن به میان آورده اند.
در مرتبه سوم، آزادی مفهومی است که در ادبیات کهن ما سابقه ندارد و درحقیقت، معنایی است امروزی که در دوره های معاصر و از زمان مشروطیت، در اثر آشنایی با فرهنگ غرب در ادبیات ما وارد شد و کسانی، چون میرزاده عشقی ، نسیم شمال (سیداشرف الدین گیلانی )، فرخی یزدی ، ملک الشعرای بهار، دهخدا و امثال آنها در این باب داد سخن داده اند.
Freedom is an innate need which is a salient feature of human being . Mankind is created free as it cited in Imam Ali’s spcech :
Don’t be slave ، God has created you freely .
The reflection of this feature has been in the Persian literatures long ago ، this thought has been presented in the early Persian literatures till the present himes in different ways.
In this article I have tried to analyze and follow this sabject matter in the Persian literatures ، I have come to the conclusion that freedom has three distinctive meanings in the Persian literatures.
The first meaning is in the early poets such as Naser khosrou ، Masoude Sad ، and khaghani. It refers to the releasing from prisons and abstacles towhich free humans for difherent reasons are involved. In his respect ، poets such as Masoude Sad and khaghani and in the recent times lecturers like Malekolshoarabahar and Faroukhi Yazd ، have verses under the title of ' imprisonment that at the present times، they are known as prison literatures .
The second meaning is in the mystical contexts and refers to the setting free from materialistic obstacles to which human spirits are involved. These materialistic obstacles restrain human spirits to reach to their highest level of the spirituality . Body ، time ، place ، sensual pleasures ، ambitious ، celebrity ، etc… are all obstacles which restrain human spirit these obstacles are Presented through frameworks of novels ، anecdotes ، allegories etc….
The third meaning hasn’t any record in our ancient literatures . It has been started from Mashroutiyat period till the present times . Poets and writers like Mirzadeh eshghi ، Nasimeshomal (Seyyed Ashrafodin Gilani) faroukhi yazdi ، Malekolshoarabahar ، Dehkhoda and the likes have made use of it in their works .