خلاصة:
در غالب کتابهای کلامی یا فلسفی و روایی از مسألهی دعا و استجابت آن بحث شده است. در احادیث متعددی تأکید شده است که دعا قسمتی از مقدرات خداوند است. خداوند در قرآن کریم همانطور که انسان را به دعا کردن دعوت کرده، اجابت دعا را نیز تضمین نموده است. در این مقاله با توجه به رویکرد شارحان حکمت متعالیه بر این عقیدهایم که دعا یکی از اسباب و علل رسیدن به مطلوب است و استجابت دعا نیز بر اساس نظام آفرینش و قوانین لایتغیر آن صورت میپذیرد و استجابت دعا هیچ تقابل و تضادی با قانون علیت نداشته بلکه همانطور که معجزه و امور خارق عادت صورت میپذیرد استجابت دعا نیز توجیه میشود. همچنین تأثیر نفس نیز در استجابت دعا مورد توجه است همانگونه که نفس بر بدن مؤثر است و حالات نفسانی در بدن بروز و ظهور دارد پس در امور خارق عادت نیز موثر است. نتایج بهدست آمده از این پژوهش حاکی از آن است که هر چند برخی علل و روابط مبهم و ناشناختهای نیز در تحقق مطلوب و استجابت دعا موجود میباشند اما دعا و استجابت آن از سلسله نظام علت و معلولی عالم خارج نبوده و استجابت دعا موجب خرق قانون علیت نمیشود.
In these theological or philosophical and hadith books have discussed question of prayer and its granting. In many hadiths have insisted that prayer is part of God’s decrees. As the God in the Holy Qur’an invites man to pray, the answer to prayer is guaranteed. In this article with considering the approach of Transcendent Theosophy exponents, we believe that prayer is one of the major factors to achieve desired and granting of prayer is done according to the creation system and fixed lows, and there is no contrast and conflict between granting of prayer and low of causality, ever, as miracles and supernatural affairs are done, granting of prayer, also, is justified. also ,the impact of ego in granting of prayer is considered, as ego has effect in body and ego state have manifested in body, then, also it effect in supernatural affairs. The results of this study illustrate that, although there are some obscure and unknown causes in achieve to desired and granting of prayer but prayer and granting of prayer not out from cause and effect system and granting of prayer not eradicate low of causality
ملخص الجهاز:
"بنابراین کار علم نشان دادن علل ناقصه است یعنی عللی که از وجودشان وجود معلول ضروری نیست اما با عدمشان عدم معلول ضروری میشود اما به نظر میرسد وقوع حوادثی همچون معجزات و استجابت دعوات چنان است که حتی نقش علت ناقصه و معد را از اسباب طبیعی سلب میکند چرا که وقوع این امور بهواسطهی اسباب عادی و طبیعی نیست و لذا نیازی به علل و اسباب طبیعی و ناقصه نیست، بنابراین از رفع آنها رفع معلول لازم نیست، حال یا باید تعریف علل ناقصه را عوض کرد و یا اصل علیت را کلی و ضروری ندانست، ممکن است برای حل این معضل مسأله علل جانشینی را مطرح نمایند اما پذیرش علل جانشینی به معنای این نیست که عوامل غیر طبیعی بدون وساطت اسباب طبیعی سبب حدوث حادثی شود و اگر چنین باشد همواره میتوان برای هر سبب طبیعی سببی مافوق طبیعی در نظر گرفت که جانشین آن شود و حتی برای آن سبب غیر طبیعی نیز میتوان جانشین یا جانشینهایی در نظر گرفت اما در این صورت رابطه سبب و مسببی بین اشیاء را نمیتوان در قالب یک قانون بیان کرد در هر حال مسأله تخلف مسببات از علل طبیعیشان و بیخاصیت شدن علل ناقصه امری است گریزناپذیر که باید به آن تن داد."