خلاصة:
ردپای مقوله عشق و محبت به وضوح در سطر سطر متون عرفانی ما مشاهده
میشود تا آنجا که میتوان ادعا نمود موضوع این مقال از پرمحمولترین موضوعات
تاریخ ادب و عرفان است و به اعتقاد نگارنده از محوریترین موضوعات عرفانی است
که هم «قوس نزول» با او آغاز میگردد و آسمان هستی ستاره باران میشود و هم در
«قوس صعود» زمینه تکامل انسان را فراهم میسازد و او را از عالم کثرت به وحدت
رهنمون میشود.
در این نگاه محب به واسطه مظهریت اسم محب، انسان کاملی است که در کتاب
تکوین یا تشریع همراه و همدوش است. برای بیان نظریات فوق ابتدا تعریف کوتاهی
از عشق و محبت از دیدگاه عرفا داده شده و سپس در آثار و تألیفات عرفانی امام
خمینی به تبیین جایگاه این حقیقت پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
از دیگر ویژگیهای عشق میتوان فطری بودن آن را یاد کرد و امام در این باره مینویسد: «از آنجا که خداوند سرشت و فطرت همه موجودات را با عشق خود مخمر ساخته است تمام ذرات کائنات و سلسله موجودات از مرتبه ادنی تا اعلی همگی حق طلب و حق جویند و هرکس در هر مطلوبی خدا را طلب میکند» [خمینی 1376: 91 [«ذرات وجود عاشق روی ویند» [خمینی 1374: 212] پس فطرتی که نوع انسان بدان مفطور است، فطرتی عاشقانه است: «عشق تو سرشته گشته اندر گل ما» [خمینی 1374: 44] و ایشان متذکر میشوند که انسان در هر محبوبی عشق حق را جستجو مینماید زیرا «عشقِ نگار سرّ سویدای جان ماست» [خمینی 1374: 55].
عرفان اینگونه موانع را غالباً حجاب تعبیر میکند و امام از دو نوع حجاب نورانی و ظلمانی یاد میکنند و معتقدند اگر اینگونه حجب از رخسار شریف فطرت برداشته شود و فطرت همانگونه که به ید قدرت الهی تخمیر شده است به روحانیت خود بازگردد؛ عشق به کمال مطلق در چنین انسانی ظهور میکند، او عاشقی میشود که جز در کنار محبوب و معشوق حقیقی آرام نخواهد گرفت.
«عشق جانان ریشه دارد در دل از روز الست» [خمینی 1374: 65] «فَطْرَةَ اللّهِ الَّتیِ فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها» [روم: 30] انسان عاشق، کسی است که توانسته ظهور عشق را در وجود خود حس کند و دل به محبوب جاودانه نبندد انسانی است که از حجاب تعین به در آمده، جمال و کمال حضرت عشق را در همه موجودات شهود میکند و همانگونه که ذات مقدس حق را کامل میداند افعال و صفات او را نیز تمام میبیند و به درک این حقیقت که «از جمیل مطلق جز مطلق جمیل برنیاید» نائل میشود و با مشاهده حضوری آن را درمییابد [خمینی 1377: 164].