خلاصة:
در تحلیل و بررسی جوهرۀ عرفان ابنعربی، سر یا راز یکی از مضامین کلیدی محسوب میشود. سر، یکی از لطایف الهی است که خداوند آن را در ذات موجودات به ودیعه گذارده است و مربوط به طور ورای عقل میباشد. در اندیشۀ این عارف، خداوند بهعنوان یکی از انواع راز میتواند مدرک عارف قرار گیرد. البته ادراک اسرار، متعلق شهود و ایمان است و در طور و تور عقل قرار نمیگیرد. تنگنای زبان متعارف برای بیان تجارب عرفانی عارف در این وادی، زمینۀ تناقضگویی، شطح و بیان رمزواره را برای عارف مهیا میکند. ابنعربی، روش بیان اسرار را زبان تمثیل، استعاره و رمز میداند، ولیکن شطح را رعونت نفس میداند که ناشی از نقصان سلوک است و آن را ابزار بروز اسرار بهشمار نمیآورد. رابطۀ راز و سر با مقولههایی از قبیل حیرت و مصادیق اسرار از دیگر مباحث قابل تأمل در این مقاله است.
Secret is one of the key notions in studying the content of Ibn ''Arabi''s mysticism. Secret is a divine bounty which conferred upon the creatures by God and indicates a path stretching byond the reason. As an extension of secret God can be experienced by the mystic. Of course undestanding God is a matter of faith and intuition and does not fit the medium of reason. The limits of language tiles the path for the mystic to engage in paradoxes، theopathetic exclamations and symbolic expressions. However، Ibn ''Arabi believes that secrets could be expressed in symbolic language but paradox is a sign of weakness of the soul and insufficiency of initiation. Then paradox is not a viable medium for the expression of secrets. The relation of secret and mystery with such notions as wonder and the extensions of secret are among the issues dealt with in this essay.
ملخص الجهاز:
"٣. سرحقیقت : این است که سالک بداند که علم ، امری زائد بر ذات عالم نیست و اینکـه اشیاء را به ذات اشیاء شناسد، نه به چیزی مغـایر بـا ذات آن هـا و یـا زائـد بـر ذات آن هـا؛ بنابراین ، سر حقیقت اقتضاء می کند که عین و حکم مختلف باشند؛ فرقش با سـر حـال در این است که در سر حال ممکن اسـت تلبیسـاتی دسـت دهـد و سـالک بـه «أنـا الحـق » و «سبحانی» و «أنا من اهوی و من اهوی أنا» گفتن افتد، ولی در سـر حقیقـت ایـن تلبیسـات وجود ندارد.
ادراک راز در عین راز بودن یکی از مسائل مطرح پیرامون مقولۀ راز این است که آیا بـه راسـتی آنچـه بـا عنـوان راز مطرح میشود، اصلا قابل ادراک نیست ؟ اگر جواب این سؤال مثبت باشد، ناخودآگاه باب خداشناسی بسته میشود، زیرا در نظر برخی از عارفان نظیر ابن عربی، سـرحلقۀ رازهـای این عالم خداوند است و بلکه او سرالاسرار است ، تمام رازها از او سرچشمه میگیرند.
سالک گاهی بیاراده به سـوی بیان حقیقت کشیده میشود، اما لباس لفظ بـر قامـت معنـا کوتـاه و تنـگ مـینمایـد و به همین دلیل ، زبان در نظر عارف وسیله ای ارزشمند در القای معنای عرفانی نیسـت و در اصطلاح متصوفه ، عامل اصلی برای اظهار سخنان غریب ، جنبش و حرکتی اسـت کـه در هنگام وجد در باطن عارف به وجود میآید و موجب میشود که اسـرار از بـاطن وجـود او بر زباش جاری شود که اصطلاحا به آن شطح گفته میشود ٦، ص ٥٦-٥٧."