خلاصة:
اقناع، فرایندی است که به منظور نفوذ در مخاطبان و مجاب ساختن آنان به وجود می آید. این فرایند ارتباطی اهمیت ویژه ای در دنیای ادبیات دارد؛ زیرا همواره یکی از مهم ترین اهداف سخنوران و پدیدآورندگان آثار هنری، اقناع مخاطبان بوده است. با توجه به این اهمیت، از چند دهه اخیر مطالعات گوناگون و متفاوتی درباره رابطه اقناع و ادبیات انجام شده است. این نوع تحقیقات که از غرب آغاز شده، درباره شیوه ها و روش های اقناع مخاطب، مباحث گوناگونی را مطرح می سازد. در این مقاله سعی شده است تا حدودی سیر مطاله و پژوهش درباره فرایند اقناع از دیرباز تا قرن حاضر ترسیم و همچنین اهمیت این نوع مطالعات در حوزه ادبیات مشخص شود.
Persuasion is a process which tries to convince audiences and invade their minds. This communicative process has an important role in literary world، because one of the main aims of authors and poets has always been to persuade their audiences. Considering such an important، there has been accomplished several different studies on the nature of persuasion in literature and literary studies in recent years. These types of researches which have started in West and developed and spread all over the world deal with various methods on which the audience would be persuaded. In this study، we have tried to survey the history of persuasion process to make the importance of such studies in the field of literature and literary criticism clear.
ملخص الجهاز:
این واژه در لغت به معنای خرسند کردن و خشــنود گردانیــدن اســت (معــین ، ١٣٦٣: ذیــل «اقنــاع »؛ دهخــدا، ١٣٢٥-١٣٥٢: ذیــل «اقنــاع ») و فرهنگ های انگلیسی آن را عمل یا فرایند متقاعد کردن دیگران معنی کرده انـد (آکسـفورد، ٢٠١٢: ذیـل persuasion؛ لانگمـن ، ٢٠٠٩: ذیـل persuasion)٢، امـا آیـا حقیقـت اقنـاع را میتوان با علم اشتقاق یا ریشه شناسی و با مراجعه به فرهنگ ها فهمید؟ اگر نگاهی اجمالی به کتاب هایی که دربارٔە اقناع مخاطب نوشته شده است بینـدازیم ، متوجـه مـیشـویم کـه نویسندگان هر یک از این کتاب ها، درک متفاوت و متمایزی از اقناع داشته اند و متناسب با درک خود، اقناع را معنی کرده اند.
به تدریج سیطرٔە بلامنازع ارسطو که بیش از سیصد سال در تمام اروپا ادامه داشت ، با ظهور خطیبان و نظریه پردازان رومی چـون سیسـرون و سـنکا و کوئنتلییان و تاسیت کم رنگ تر شد و این اندیشمندان نظریۀ اقناع وی را تکمیـل کردنـد و مباحث تازٔە دیگری بدان افزودند؛ برای مثال ، سیسرون ، خطیب مشهور رومـی، تحقیقـات جامع تری دربارٔە سه شیؤە مورد توجه ارسطو انجام داد.
سیسرون کتاب ها و رسالات بسیار دیگری نیز در این زمینه تألیف کـرد و تجربه های عملی خود را که هنگـام ایـراد خطابـه بـه دسـت آورده بـود بـا خواننـدگان در میان گذاشت (همان : ٢٠).
به عبارت دیگر، پیروان نقد رتوریکی نشان دادند که برجسته ترین عامل موفقیت در خطابه ـ یعنی فرایند اقناع ـ در ادبیات هم اهمیت دارد و مطالعۀ شـیوه هـای اقنـاع ـ کـه مهم ترین وظیفه در ایراد خطابه به شمار میآید (به زعم ارسطو و دیگر اندیشمندان ) ـ دربارٔە ادبیات نیز به همان اندازه مهم است .