خلاصة:
بحث فطرت از مباحث مهم انسان شناسی و بالتبع تربیتی است. نویسنده در این نوشتار نخست از معنای فطرت در منابع دینی و از دیدگاه مفسران بحث کرده است، سپس به دو پرسش راجع به فطرت پرداخته است. یکی اینکه آیا گستره فطرت تنها در رابطه انسان با خداست، یا تمام ابعاد زندگی انسان را دربر می گیرد؟ و دیگر اینکه آیا فطرت تنها در بعد معرفت و شناخت است، یا بعد میل و گرایش نیز در محدوده فطرت است؟ نویسنده با پاسخ مثبت به دو پرسش فوق، این سوال را مطرح کرده است که آیا فطرت حق شناس و حق گرا می تواند طینت جهنمی داشته باشد؛ چنان که از روایات طینت به دست می آید یا خیر؟ آن گاه کوشیده است نظریاتی را که پیرامون این پرسش مطرح است، ارائه و نقد نماید.
Inner nature (fiṭra) is among the important humanistic and hence educational topics of discussion. In this writing، the writer has first discussed the meaning of inner nature in religious sources and from the viewpoint of the interpreters and then dealt with two questions concerning the inner nature. The first question is whether the expanse of inner nature only includes human relation to God، or it covers all dimensions of human life. The second question is whether the inner nature lies in the dimension of knowledge and cognition، or it encompasses the tendency and inclination aspect as well. Answering both these question، the writer has further asked the question as to whether or not the truth-oriented and appreciative inner nature can have a hellish disposition (ṭīna)، as is implied from traditions on disposition. Then، he has attempted to present and criticize the viewpoints brought up concerning this question.
ملخص الجهاز:
"اما تقریر نخست برای اینکه گرچه این تقریر با ظاهر آیه کریمه (فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن أکثر الناس لا یعلمون) انطباق دارد، اما آیا مقصود از دین در آیه، معنای عام و کلی آن است یا محور خاصی از دین مراد است؟ اگر به سیاق آیات نگاه شود، نشان میدهد که مقصود از دین، معنای عام و کلی آن نیست؛ زیرا آیات قبل و بعد از این آیه در رابطه با خدا و خالقیت و ربوبیت الهی است و این میتواند قرینه باشد بر اینکه مقصود از دین در این آیه کریمه، همان توحید (خداپرستی/ خداشناسی) است و نه کلیت دین و تمام آموزههای آن؛ چنانکه روایات نیز همین گونه تفسیر کردهاند.
(مجلسی، 5/260) نقد این دو توجیه اگر مسأله جبر را حل کند، اما چالش فطرت را حل نمیکند؛ زیرا بر اساس این دو توجیه، از آن رو که سعادت و شقاوت بر اساس اراده و اختیار انسان شکل میگیرد، آفرینش انسان از دو نوع طینت متفاوت، حقیقی است و در آن صورت این پرسش قابل طرح است که چگونه انسانی که از طینت جهنمی آفریده شده است، گرایش به حق و دین دارد؟ گذشته از این، توجیه دوم بر نظریه اثبات نشدهای در موضوع «ذر» استوار است مبنی بر اینکه انسانها بهصورت ذره، از پشت حضرت آدم بیرون آورده شده و در آن حالت از ایشان اقرار گرفته شد و آنان ضمن اقرار، با اختیار و اراده، بعضی راه سعادت را انتخاب کردند و برخی راه شقاوت را."