خلاصة:
برتولت برشت از جامعهشناسان و نمایشنامهنویسانی است که اندیشههایی پیشرو در زمینة هنر، نمایشنامه و داستان داشته است. مهمترین نظریة برشت «فاصلهگذاری» نام دارد که تحت تاثیر رهیافتهای فرمالیستی از جمله آشناییزدایی و برجستهسازی بوده است. «فاصلهگذاری» به معنی آفرینش شخصیتهای تازه، غیرعادی، شگفتانگیز و بیگانه در اثر است. نظریة برشت پیش از همه در نمایشنامه کاربرد دارد. اما منتقدان میتوانند آن را در داستان نیز به کار گیرند، به ویژه در داستانهایی که شخصیتهای شگفتی دارند. بوف کور صادق هدایت دارای شخصیت بیهویت، پوچ انگار و غریبهای است که برای مخاطب تازگی دارد. مقالة حاضر به بررسی داستان بوف کور بر پایة نظریة فاصلهگذاری برشت و گرایشهای اجتماعی- سیاسی وی میپردازد.
ملخص الجهاز:
این مقاله ، شیوة تئاتر روایی و فن «فاصله گذاری » برشت را در داستان بوف کور هدایت بررسی می کند و نشان می دهد که هدایت چه واقعیت هایی را در قالب داستان بازتاب می دهد و در پی اثبات این دیدگاه است که هدایت در این داستان با الگوی شخصیت هذیانی و روان پریش خود، خواننده را با نابسامانی ها و پریشانی های موجود در زندگی اجتماعی آشنا می سازد و او را از سکوت در برابر ستم های اجتماعی برحذر می دارد؛ ستم های قدرتمندان سیاسی و کارفرمایانی که با ترویج خرافه ها و افسانه ها کار خود را پیش می برند.
در این داستان و در نمایش نامه های برشت ، رفتار شخصیت مهم تر از خود شخصیت است .
پس اولین گام در جهت فاصله گذاری اثر برداشته می شود و در ادامه ملاحظه می گردد که هدایت از جامعه ای صحبت می کند که همواره در حال تغییر است و این تغییر را در شخصیت هایش نشان می دهد که آن ها نیز مدام تغییر می کنند، هر چند تمام مردان چهرة یک مرد و تمام زنان چهرة یک زن اند.
زیرا همۀ آن ها چیزهایی را بیان می کنند که به جامعۀ زمانشان برمی گردد، و با تمرکز در داستان قابل فهم می شود و در مسیر داستان کاربردشان آشکار می گردد، می توان این جفت ها را نشان از دو طبقۀ اساسی دانست که ابهام های شگفتی دارد: دو گروه پاک و ناپاک (اثیری و لکاته )، متجاوز و مقتول (پدر و عمو)، روشنفکر و رجاله (راوی و دیگران )، به ویژه دو طبقۀ حاکم و محکوم و استثمارگر و استثمار شده (مرد و زن : مرد و زن در اندیشه های فمینیستی - مارکسیستی چه بسا هم چون دو طبقۀ کارفرما و کارگرند) و اساسا درستی و نادرستی دانست که در پایان همگی به یک نقطه به هم می رسند.