خلاصة:
حس مشترک در بین سایر قوای ادراکی از ارزش و جایگاه ویژهای برخوردار است. فارابی با معرفی حس مشترک به عنوان یکی از قوای باطنی نفس و محل تجمع دریافتهای سایر حواس با بیان ادلهای وجود این قوهی را برای نفس تثبیت میکند. نکتهی قابل توجه در این زمینهی تأکید فراوان وی بر نقش و نحوهی عملکرد حس مشترک در تحصیل علم و معرفت است؛ به گونهای که بدون این قوه، هیچ نوع ادراک حسی صورت نمیگیرد، در حالی که نمیتوان نقش سایر حواس را در امر ادراک انکار کرد؛ حتی در کارکرد حس مشترک، میتوان کسب ادراکات عقلی را هم بر عملکرد آن مبتنی ساخت؛ حتی به نظر میرسد در نظر این فیلسوف، حس مشترک با وساطت در برقراری ارتباط میان عالم ذهن و عین، نقش مهمترین نیروی حسی را در فرآیند کسب معرفت بر عهده دارد. در این صورت، حتی رسیدن به درجهی متعالی عقل مستفاد و ارتباط با عقل فعال و عالم غیب هم به نحوی موقوف بر عملکرد حس مشترک است.
ملخص الجهاز:
٣. اثبات وجود حس مشترک از دیدگاه فارابی در راستای تبیین دیدگاه فارابی در مورد ماهیت حس مشترک و نحوه ی عملکـرد آن و نقش و جایگاهی که این قوه در کسب معرفت بر عهده دارد، ابتدا دلایلی را کـه وی بـرای اثبات وجود این قوه بیان کرده ، از نظر می گذرانیم : فارابی در فصل پنجاه و دوم از کتاب فصوص الحکم خود وجـود حـس مـشترک را از طریق مدور پنداشتن امری که با سرعت در مسیری دایـره ای مـی چرخـد یـا خطـی دیـدن چیزی که با شتاب در مسیری مستقیم حرکت می کند، اثبات نموده است و نـزد آن (حـس مشترک ) صور آلتی که به شتاب حرکت می کند، مرتسم می شود.
به اعتقاد فارابی ، علت اهمیت و برخورداری حس مشترک از چنین جایگـاهی نـسبت به حواس ظاهری تفاوتی است که این قوه در ویژگی ها و نحوه ی عملکـرد خـود در فرآینـد کسب ادراک دارد و آن این است که در حواس ظاهری ، هر حسی کاری مخصوص بـه خـود داشته و آن را انجام می دهد و از دریافت و درک سایر محسوسات عاجز اسـت ؛ مـثلا حـس باصره صرفا دیدنی ها را ادراک می کند؛ سامعه فقط اصوات را درمی یابد و همین طور ذائقه و شامه و لامسه که هرکدامشان تنها محـسوس ویـژه ی خـود (طعـم و بـوی و ملموسـات ) را دریافت می کنند؛ اما حس مشترک همه ی آنچه توسط هریک از این حواس ظاهر به تنهایی دریافت شده ، یک باره ادراک کرده و بر آن ها حکم می کند.