خلاصة:
این پژوهش به بررسی احوال عارفانۀ قبض و بسط(غم و شادی) و تعیین خاستگاه و جایگاه هر یک در تفکر مولانا با تکیه بر توصیف و تحلیل صور خیال دیوان شمس پرداخته است. در کنار هم بودن غم و شادی در جهانبینی عرفانی مولانا، صوری را پدید آورده که بیش از هر چیز با زبان موسیقایی و شعر همخوان است. با توجه به این امر که در شعر او ارتباط عمیقی میان صورت و محتوا نمایان است، این مقاله به بررسی برخی از اجزای غزلها و چینش واژهها و نیز کلیت آنها میپردازد تا خاستگاههای قبض و بسط مولانا به دست آید. در ورای اشعار شورانگیز غزلیات شمس، جلوههای موسیقایی، صور خیال پویا و نیز شادی و شعف و مستی و خلاقیت مولانا، «تجربههای عرفانی و جهانشناختی» او وجود دارد. ارتباط میان تجربیات عرفانی مولانا و جلوههای این تجربیات با موقعیتهای ذومراتب قبض و بسط و بیان خاص او در این باره مشهود است. با تأمل در دیوان شمس درمییابیم که در کنار موسیقی شاد غزلیات، مولانا از غمی عمیق نیز سخن میگوید؛ غم غربت در تنگنای تن و جدایی از وطن اصلی که نیستان ازلی است. این مقاله بر آن است که وی در دیوان شمس دو چشمانداز اصلی دارد: واقعیتی که هستیم(منشأ قبض) و آرمان هستی ما(منشأ بسط) که به شدت و ضعف در کنار یکدیگر مطرح شدهاند.
Through Analyzing poetic imagery in Diwān-e Shams، the current study tries to investigate sorrow and happiness in Jalāl al-din Rumi’s perspectives along with their origin and status in his works. Coincidence of sorrow and happiness in Rumi’s mystical worldview result in some images which chiefly correlate with musical language and poem. There appears to be a profound relationship between content and appearance in Rumi’s poem. So، the present article examines some language elements and the order of words in his sonnets to detect origin of Rumi’s sorrow and happiness. “Mystical and ideological experiences” of Rumi may be found in musical facet and dynamic imageries of his poems. Meantime، Rumi’s happiness، intoxication and creativity are signs of his mystical maturity. The relationship between Rumi’s mystical experiences their reflection in his poems، and situations including happiness and sorrow are obvious in his poems. Reflecting on his Diwān Shams، this study proposes that Rumi express a deep sorrow in his sonnets، while applying happy music in them. He resembles body to a cage which separate people from their homeland or، as he calls، their eternal canebrake. This research argues that Rumi suggests two main perspective in Diwān Shams: the thing we are (the origin of sorrow)، and the purpose of our being (the origin of happiness). In this book، these two views are presented beside each other.
ملخص الجهاز:
»(شـکوه شمس ، ص٤٨٧) مولانا پویایی دو حال عرفانی قبض و بسط را در وجـود عاشـق بـا تعابیر فراوان بیان می کند؛ برای نمونه : اگــر عــالم همــه پــر خــار باشــد دل عاشــــق همــــه گلــــزار باشــــد و گــر بــی کــار گــردد چــرخ گــردون جهـــان عاشـــقان بـــر کـــار باشـــد همــه غمگــین شــوند و جــان عاشــق لطیــــف و خــــرم و عیــــار باشــــد (٦٩١٤ـ٦٩١٦) و گــر تنهاســت عاشــق نیســت تنهــا کــه بــا معشــوق پنهــان یــار باشــد (6918) اما ویژگی اصلی جهان بینی مولوی و نگاه او نسبت به جهان بر اساس حـال غالـب او، بسط و گشادگی است : خانۀ شادی ست دلم ، غصه ندارم ، چه کـنم ؟ هر چه به عالم ترشی ، دورم و بیزارم ازو (22723) در چشم انـدازی شـامل احسـاس تـیمن ، نشـاط ، خشـنودی و خرسـندی ، یکـی از ویژگی های مشترک احوال عرفانی در دوره ها، سرزمین ها و فرهنگ های مختلـف اسـت .
در کنار این مفاهیم ، تصاویر کمتر مطرح شدٔە زمسـتان ، ده ، سـرما، ترشـی ، گریه که در ورای حالات محسوس شان ، به اندوه و گرفتگی و قبض روح اشاره دارنـد، نیز در غزلیات وجود دارد؛ بنابراین ، تصاویر و مفاهیم مثبت و نشاط انگیز اشـعار دیـوان که از لحاظ آماری بسیار بیشـتر از تعـابیر و نمادهـای انـدوه و قـبض و حـزن اسـت ، نمایانگر جهان بینی مولانا بر پایۀ بسط و شادمانی و طرب است ؛ برای مثال در غزل زیر علاوه بر هر بیت که یک یا دو تصویر شادی و امید در آن دیده مـی شـود، در سـراپای غزل نیز روح شادمانی و بهجت و نوای آهنگین آن کاملا احساس می شود: نــور دل مــا روی خــوش تــو بال و پـر مـا خـوی خـوش تـو عیـــد و عرفـــه خندیـــدن تـــو مشک و گل ما بـوی خـوش تـو ای طــالع مــا قــرص مــه تــو سـایه گـه مـا مـوی خـوش تـو (٢٣٨٧٩ـ٢٣٨٨١) ج) خاستگاه های قبض و بسط مولانا در دیوان شمس ١.