خلاصة:
بزرگترین چالش عصر حاضر که به عصـر مدرنیتـه معـروف شـده ، بحـران معناست . جنس قدرت و الزامات حقوق حکومـت در ایـن شـرایط نیـز aاز جنس معنا́ بوده و مولفه ایجاد کننده آن aمعناگرایی ́ است . لـذا مـدعای این مقاله آن است که انقلاب اسلامی ایران به عنوان احیاگر تفکر وحیـانی با دو ویژگی تولید معنا (مبتنی بـر مبـانی دینـی خـود) و نفـی مدرنیسـم معرفتی ، مقدمات لازم برای تعامل ارزش و دانش و تولیـد قـدرت را ایجـاد کرده است که از آن به نظریه وحدت حوزه و دانشگاه تعبیر می کنیم .
ملخص الجهاز:
لـذا مـدعای این مقاله آن است که انقلاب اسلامی ایران به عنوان احیاگر تفکر وحیـانی با دو ویژگی تولید معنا (مبتنی بـر مبـانی دینـی خـود) و نفـی مدرنیسـم معرفتی ، مقدمات لازم برای تعامل ارزش و دانش و تولیـد قـدرت را ایجـاد کرده است که از آن به نظریه وحدت حوزه و دانشگاه تعبیر می کنیم .
این نوشتار بر اساس بازتعریف قدرت مبتنی بر بازشناسی استعاره نوین مولد آن تحت عنوان aتولیـد معنا و معنویت در جریان انقلاب اسلامی و بر اساس مبانی معرفتی وحدت حوزه و دانشگاه ́ سـاماندهی شده است .
لذا بیان می شود که بزرگ ترین دستاورد و در عین حال ابزار حرکت در سیر معنوی و تمـدنی آینده ما، تحقق استعاره معناگرای قدرت و حقوق حکومتی با نگاه به مؤلفه های بـومی و ریشـه دار اسـت که ظرفیت آن را در تئوری بومی وحدت حوزه و دانشگاه در انقلاب اسلامی می توان دید.
در اینجا سؤال اصلی آن است که با توجه به ماهیت انقلاب اسـلامی ایـران ، مؤلفـه هـای تبیـین کننده استعاره نوین معناگرا در تولید و تعریف قدرت کدامند؟ از طرفی نسـبت ایـن فراینـد بـا تئـوری وحدت حوزه و دانشگاه چیست ؟ در پاسخ به عنوان فرضـیه اصـلی بایـد عنایـت داشـت کـه ترسـیم ۱۴۴ پارادایمی جدید مبتنی بر بازتعریف قدرت ، بر اساس استعاره aمعناگرایی ́ از منظر اسلامی از یـک سـو و وحدت حوزه و دانشگاه بر اساس تعامل ارزش و دانش در انقلاب اسـلامی ، از سـوی دیگـر محـور تحلیل است .