خلاصة:
مقالة حاضر به بررسی و ارزیابی دیدگاه و رویکرد معرفتی ویتگنشتاین در باب حقیقت الاهی در دو دورة تفکر فلسفیاش میپردازد. شاخص اساسی رویکرد معرفتی ویتگنشتاین، توجه به حقایق بر پایة تحلیل زبان است. علیرغم تفاوت مبانی معرفت زبانی در دو دوره تفکر وی و متعاقب آن تفاوت در تبیینهای معرفتیاش، دیدگاه او در باب خدا، حائز جوهرة واحد و مشترکی است. در این مقاله سعی شده رویکرد تحلیل زبانی ویتگنشتاین در باب حقیقت الوهی شناسایی و توضیح داده شود. این مطالعه نشان میدهد چگونه مبانی معرفت زبانی ویتگنشتاین او را به سوی اتخاذ موضعی ایمانگروانه و ناواقعگرایانه نسبت به حقیقت الوهی و بلکه عموم باورهای متافیزیکی سوق داده است. در نهایت رویکرد معرفتی ویتگنشتاین و دیدگاه متأثر از آن در باب حقیقت الوهی مورد ارزیابی و نقادی قرارگرفته است.
ملخص الجهاز:
"ویتگنشتاین در مسیر نخست با توجه به تمایز میان آنچه گفتنی است و آنچه ناگفتنی است و با استفاده از مقولۀ نشان دادن ـ در دورۀ نخست ـ و همچنین با استفاده از نظریۀ بازی زبانی و انگارۀ جهان ـ تصویر و باور به مثابة امری که بخشی از عمل و بلکه عین زندگی است ـ در دورۀ دوم ـ سعی دارد ما را به آستانۀ آگاهی از امر تصورناپذیر الوهی برساند؛ همانطور که در رسالۀ منطقی ـ فلسفی میگوید، تمام آنچه دربارۀ معنای یگانۀ جهان گفته شده بسان نردبان، ابزاری است برای بالا رفتن و یا آگاهی یافتن از آن معنا.
خاتمه، ارزیابی و نقادی رویکرد الاهیاتی ویتگنشتاین در باب حقیقت الوهی برخی از توصیفاتی که ویتگنشتاین با رویکرد خاص خود از خداوند ارائه کرده و آنها را در دستگاه فلسفی خود تبیین کرده است، فیالجمله در آموزههای ادیان تاریخی نیز موردتوجهاند، لکن باید توجه داشت که انگارۀ ویتگنشتاین از خدا، موجودی شخصوار و دارای اوصاف کمالی بینهایت ـ آنطور که در آموزههای ادیان ابراهیمی و سامی میبینیم ـ یا حقیقتی حلول یافته در همۀ اجزاء عالم ـ آنگونه که در برخی ادیان شرقی مشاهده میشود ـ نیست؛ بلکه به نظر او ایمان به خدا به عنوان معنای زندگی میتواند زندگی ما را شکل دهد، بیآنکه لازم باشد گمان بریم خدای عینی در آسمان وجود دارد (کیوپیت، 1389، ص264)."