خلاصة:
نظریه علیت یکی از راه حل های ارائه شده برای تبیین رابطه میان خداوند و سایر موجودات است . این نظریه علاوه بر مفاد اصل علیت ، به تبیین نوع فاعلیت خداوندو ذکر مولفه های تاثیرگذار در ایجاد مخلوقات نیز اشاره دارد. تبیین صحیح نظریه علیت نیازمند بررسی مولفه های علم الهی و فاعلیت الهی است . در این نوشتار نظریه علیت از منظر حکمت سینوی بررسی و تبیین خاصی از علم الهی از منظر این مکتب ارائه گردید. هرچند در این نوشتار به دو اشکال از سه اشکال وارد بر آنها پاسخ داده شد، درنهایت با پذیرش اشکال سوم نظریه علیت از دیدگاه فلسفه سینوی با چالش روبه رو شد
ملخص الجهاز:
همین خصوصیت حصولی بودن این علم سبب روی گردانی متفکران اشراقی از مبنای مذکور شد؛ به گونه ای که خداوند را فاعل بالرضا دانستند؛فاعلی که قبل از ایجاد هیچ گونه علم حصولی به معلول خود ندارد، بلکه صرفا یک علم مبهم بدان ها در ذاتش موجود است ؛ چون به ذات فعال خودش عالم است و اجمالا می داند که می تواند خلق کند.
هرچند با مطرح شدن علم به وجه کلی مشکل تغییر در ذات حل می شود، ولی تبیین رابطه این صور با ذات از جمله امور مشکل و سخت مبانی مکتب سینوی است ؛ زیرا آنها معتقدند این علم از طریق ارتسام صور در ذات خداوند رخ می دهد و همین مسئله به نکته ای مبهم و سؤال برانگیز تبدیل شده است ؛ زیرا در نگاه ابتدایی به این جملات این امر به ذهن خطور می کند که همان طوری که در ذهن انسان صوری نقش می بندد، در ذات خداوند نیز باید صور موجودات چنین باشند و در ذات خداوند نقش بسته باشند.
چنین برداشتی منشأ ابهام هاو اشکالات متعددی حتی میان بزرگان و صاحب نظران گردیده است ؛ زیرا با همین تلقی ، خداوند محل و قابل این صور خواهد بود؛ به همین دلیل علامه طوسی در برابرابن سینا جبهه گیری نمودو معتقد شد در این صورت ، انفعال در ذات خداوندرخ خواهد داد که چنین امری نیز محال و غیر قابل قبول است و در پی آن ملاصدرا در صدد دفاع از ابن سینا، فرق میان انفعال تجدیدی و اتصاف به لوازم ذات را مطرح کرد؛ بدین معنا که اشکال علامه طوسی در صورتی قابل پذیرش است که رابطه ذات با صور رابطه انفعال تجدیدی و پذیرش صور باشد؛ همان صوری که خارج از ذات خداوند است و برای او عرض محسوب می شوند؛ ولی اگر این صور از لوازم ذات باشد، در این صورت انفعال تجدیدی رخ نخواهد داد؛ لذا اصلا مورد برای اشکال خواجه باقی نخواهد ماند (شیرازی ، ١٤٠١،ص ٥٤).