خلاصة:
واقع گرایی جهان را آنگونه که هست به نمایش میگذارد، نه آنگونـه کـه مـیخـواهیم .
رمان واقع گرا نیز تصویری از جامعه با تمام زشـتی و زیبـاییهـای آن اسـت . رمـاننـویس ، حادثه ای را در یک مکان مشخص ، یک برهه زمانی معین و با کمک شخصیت های داستانی ترسیم میکند و با انتخاب زاویه دید به آن جهت میدهد. تصویری که در پس پرده زمـان، مکان، شخصیت ها و از زوایه دید نویسنده ارائه میشود، نشان از تاریخ اجتماعی جامعه بـه همراه تحولات سیاسی و اقتصادی آن دارد. مدرسه آلاحمـد و کوچـه نجیـب محفـوظ دو مکان هستند در دو دوره زمانی خاص؛ در جامعـه ای کـه در آن قـدرتهـای اسـتعماری و استبداد داخلی با اقدامات خود سرنوشت مردم سرزمین خود را رقم میزنند. سرنوشت این مردم، موضوع داستان این دو نویسنده است .
Realism represents the world as it is، not as we want. Realistic novel is a depiction of the society with all its ugliness and beauty. The novelist depicts an event in a specific location، at a specific time by means of characters and conducts it in a particular direction through the choice of a point of view. This image of the time، location، characters and point of view shows the history of society along with its economic and political developments. The School in Al-e-Ahmad’s novel and Alley in Najib Mahfouz’s novel are two places in a certain period in a society where the colonial powers and internal despotism determine with their actions the destiny of the people of the land that they rule. The destiny of these people is the topic of these two novels.
ملخص الجهاز:
"«جوانکی بود بریانتین زده با شلوار پاچه تنگ و پوشت و کراوات زرد و پهنی که نعش یک لنگر بـزرگ آن را روی سـینه اش نگـه داشته بود» (همان: ١٤) «کرواتهایی که میبندند، عطرهایی که میزنند، عکس های هنرپیشگان خارجی و عکس هایی از هرزگی زنان را که دانش آموز میدهد تا به عنوان کاردستی روی تخته سـه لا بچـسباند نمودهایی از "شیوه زندگی" و روبنا است که با "شیوههای تولید" و زیر بنا جامعه ما سـازگاری نـدارد زیرا در کشور ما، کار مولد به معنی دقیق کلمه وجود ندارد و هدف از گردش پول، آبکردن کالاهـای ساخت غرب از رهگذر دیوانسالاری است » (م.
آل احمد در داستانهای خود به این قشر اجتماعی و مسائل آنان توجه دارد، اما در رمان مدیر مدرسه به شخصیت پردازی زنان آن گونه کـه لازم است ، اهمیت نمیدهد؛ در واقع او با همـین تکنیـک داسـتانی و در واقـع بـا حـذف زنـان از داسـتان، محرومیت های زنان از حقوق فردی و اجتماعیشان را به خوبی نشان مـیدهـد.
(42 اما در رمان زقاق المدق، دانای کل داستان را پیش میبرد و همـین نکتـه بـه نویـسنده آزادی عمـل میدهد تا به همه جا سرک بکشد و حوادث و شخصیت ها و حتی واگویه هـای درونـی آنـان را بـرای خواننده تصویر کند و به او مجال میدهد تا در لابه لای این موارد به بیان اندیشه های خود نیـز بپـردازد.
با شخصیت پردازی پرده از واقعیت های اجتماعی و فرهنگی جامعه خـود برمـیدارنـد و بـه خواننـده کمک میکنند تا تصویری از جامعه خود و یا یک دوره زمانی مشخص در ذهن خود ترسیم کنـد و بـا مشکلات پیش روی آن آشنا گردد که زاویه دید نویسنده او را در این آشنایی جهت دهی میکند."