خلاصة:
از موضوعات پرکاربــرد در شعر جاهلی ، عاذله (زن سرزنش گر) و انواع ملامت هـای وی نسبـت به شاعر و رفتـار و کـردار او است . ترس از مرگ و تمایل به باقی مانـدن نـام نیک و قهرمان بودن، شاعـر را به افراط در انفاق مال و شجاعت و بی پروایی مـی کـشاند، و از طـرف دیگر شاعر از فقر و مرگ و نیستی احـساس نگرانـی مـی کنـد؛ و از ایـن رو دو شخصیت متضاد در شعرش جلوهگر می شود: یکی خود شاعر که در قالب فردی افراطـی و بی پروا تصویر می شود، و دیگری عاذله که به صورت فردی عاقل و متعادل خـود نمـایی می کند. ین این دو شخصیت کشمکشی صورت می یگرد که در صورت گفتگویی خارجـی نمـود می یابد. این پژوهش به بررسی اسلـوب و فن گفتگو در قـصایدی کـه عاذلـه در آن حضور دارد، می پردازد، و نحوه حضور شخصیت عاذله را در شـعر شـاعران جـاهلی بـه روش توصیفی - تحلیی ل مورد بحث و تحلیل قرار می دهد. بـا بررسـی ایـن شخـصیت ، در قصاید شاعران بزرگی همچون؛ لبید بن ربیعه ، حاتم طایی ، النمر بن تولب ، مخّبل الـّسعدی ، عروه بن الورد، عنتره بن شداد، ابو ذویب الهذلی و کعب بن سـعد الغنـوی جایگـاه زن در عصر جاهلی به عنوان شریکی عاقل وسخنگویی دانا مطرح می گردد؛ شریکی که به او حـق استدلال و گفتگو داده می شود تا بتواند مرد را در مسیر داشتن اندیشه ی صحیح و متعـادل، یاری نماید.
One of the commonest topics of Pre-Islamic poems is Azelah (reproachful woman) and her reproaches about the poet and of his way of thinking and behavior. The fear of death and the desire to leave a good name and be a champion can cause the poet to go to extremes in donating the property and make him bold and fearless. On the other hand، the poet is worried about death and inexistence. Therefore، two conflicting characters are found in these kinds of poems. One is the poet (himself)، who is a fearless extremist، and the other one is the Azelah (blamer) who appears as a moderate and wise woman. The opposition between these two characters appears in the form of external conversation. Thus، this research not only seeks to find out the style and technique of speech in the odes in which the blamer is present، but also tries to analyze the concept of Azelah and its symbols in Pre-Islamic poems .
ملخص الجهاز:
"حاتم طایی [١] شاعر عصر جاهلی است اوکه از سخاوتمند ترین و بخشنده ترین مردان عرب است در این باره می گوید: یقولون لی : أهلکت مالک، فاقتـصـد، ومــا کنــت ، لــولا مــا تقولــون، ســیدا (الطایی ، ١٩٩٤م ؛٧٩) حاتم طایی در این بیت به سخن ملامت گرانی اشاره می کند که او را به خاطر سخاوتمندی سرزنش می کنند زیرا او مال خود را با انفاق نابود کرده واز بین برده است ،پس باید میانه رو گردد.
این قصیده که معروف به متعه مستعاره (لذت عاریتی است )، ٨٨ بیت دارد و شاعر در آن به ارائه افکار خود می پردازد، او عقیده دارد که زندگی بـاقی نیست و انسان نمی تواند جاودانه باشد و تلاش می کند با انفاق مال از خود نام نیک به جا بگـذارد ودر این کار افراط می کند لذا ازفقر و مرگ می ترسد واین درگیری وکشمکش درونی لبید از طریق گفتگوی او با عاذله آشکار می گردد.
در واقع با بررسی واژه ی عاذله در شعر ابی ذؤیب الهذلی و مقایسه او با شاعران قبل در می یابیم که همان طور که حاتم طایی و لبید و نمر بن تولب به دنبال جاودانگی و خلود هستند و از مرگ می ترسند و به انجام امور مثبت می پردازند و در انجام آن مبالغه می کنند تا نام نیک از خود به جا گذارند؛ابو ذؤیب الهذلی هم از مرگ و نیستی می ترسد لذا در ندبه و گریه بر فرزندانش اغراق می کند تا به خاطر عشق و علاقه به فرزندان و رثای آنان مشهور گرددو نام نیکش جاودان گردد."