خلاصة:
بروز و ظهور بسیاری از اختلالات روانی ناشی از نابسامانی های فکری و رفتاری در عملکرد شخص در روابط چهارسویه است. از طرفی، با مراجعه به حدیث مشهور جنود عقل و جهل، درمی یابیم ویژگی هایی که این حدیث برای عقل و عقلانی زیستن از یک سو و برای جهل و جاهلانه زیستن از سوی دیگر، بیان داشته است نقطه عطفی در سامان دهی روابط چهارسویه و مبارزه با عوامل و عناصر نابسامانی در روابط مزبور به شمار می رود. این مقاله بر آن است تا با روش اسنادی و با روشی توصیفی ـ تحلیلی، ضمن مراجعه به منابع دینی و متون روان شناختی و نگرشی به حدیث «جنود عقل و جهل»، نقش صفات و ویژگی های عقلانیت در تنظیم و سامان دهی روابط چهارسویه، همچنین نقش صفات و ویژگی های جهالت در نابهنجارسازی روابط چهارسویه و راه های برون رفت و فروکاستن از این نابهنجاری ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. نتایج حاکی از آن است که هر شخصی برای سامان دهی زندگی خود، نیازمند برقراری ارتباط مناسب و سالم با خدا، دیگران، محیط و خویشتن است. همچنین روشن شد اختلالات روانی در اکثر موارد ناشی از ناکارآمدی و نارسایی در روابط چهارگانه انسان است. بنابراین، هرقدر روابط انسان نظام مندتر و سامان یافته تر باشد، مسیر رهایی و برون رفت وی از اختلال های روانی روشن تر و هموارتر خواهد بود.
ملخص الجهاز:
"شکر: هوشنگ پس از اختراع آتش و بنیان نهادن جشن سده روبه سوی خداوند میکند: جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آنگاه نهاد بگفتا فروغی است این ایزدی پرستید باید اگر بخردی (فردوسی،1386: 10) هوشنگ خدا را نیایش میکند که او را موفق به کشف آتش کرده که سبب ایجاد تغییر و تحولی عظیم در تمدن بشری شده است.
کاووس پیش از جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب برای کین خواهی سیاوش به خدا میگوید: چو با ایمنی گـشـت کاوس جفت همه راز دل پیش یزدان بگفـت چنین گفت کـای برتـر از روزگار تو باشی به هر نیکی آموزگار زتو یافتم فـر و اورنگ و بخت بزرگی و دیهیم و هم تاج و تخت ز تو خواســتم تا یکی کـینه ور به کـین سـیاوش به بندد کمر نبیره بدیدم جهان بین خـویش ج به فرهنگ و تدبیر وآیین خویش (فردوسی،1386: 601) کاووس که دیگر به دوران سالخوردگی رسیده است، تخت شاهی را به کیخسرو واگذار میکند، او از خداوند میخواهد که انتقام خون سیاوش را بگیرد.
شهنشه چنین گفت با پهلوان که خوابی بدیدم به روشن روان که از سوی ایران دوباز سپید یکی تاج رخشان به کردار شید خرامان و نازان شدندی برم نهادندی آن تاج را بر سرم ج چو بیدار گشتم شدم پرامید ازان تاج رخشان وباز سپید (فردوسی،1386: 122) خواب افراسیاب: کابوس افراسیاب از نوع چند کابوس دیگر است که در شاهنامه دیده میشود؛ مثل ضحاک که در خواب، سرنگونی خود را توسط فریدون میبیند."