خلاصة:
بیگمان پدیده غیبت صغرا به عنوان بخشی از تاریخ امامیه و به سبب اثرگذاری گوناگونی که بر شئون مختلف شیعه امامیه گذاشته است بسیار مهم است؛ به طوری که آثار عمیق آن امری انکارناپذیر به شمار میآید.زندگی امام دوازدهم که از همان آغاز با تولدی شبهمعجزه همراه بود و بعدها ارتباط بسیار اندک امام با شیعیان پدرش و سپس غیبت ایشان، همگی از جمله مواردی بودند که سبب تشدید شبهات و سؤالات متنوعی علیه باورهای امامیه شد؛ به طوری که طولانی شدن پدیده غیبت سبب تجدید نظر بسیاری از شیعیان در باورهای اولیه خود و ورود به نحلههای گوناگون گردید. در عین حال میتوان مدعی شد تنوع پرسشها و شبهات دربارۀ غیبت صغرا بر خلاف بسیاری دیگر از پدیدههای تاریخی، منحصر به تاریخ گذشتگان نبوده و همچنان این بحث به گرمی در محافل علمی و حتی غیر آن جریان دارد.از اینرو باید به تاریخ آن دروه بیش از پیش توجه شود و این محدوده زمانی مورد واکاوی قرار گیرد و تردیدی نیست که این نگاه، بسامدهای اجتماعی گوناگونی خواهد داشت.در این میان، کتاب مکتب در فرایند تکامل _ که توسط مدرسی طباطبایی به رشته تحریر درآمده _ به این پدیده به طور گذرا _ البته با نگاهی نواندیشانه _ توجه داشته است. وی که درصدد اثبات دیدگاه خویش مبنی بر تکامل تدریجی امامیه بوده، سعی داشته حلقه انتهای گمانههای خود را در غیبت به اثبات برساند. به همین سبب در پیچ تاریخی امامیه، نظریات متنوعی طرح کرده که لازم است مورد بازخوانی قرار گیرد.نگارنده بر این باور است که غیبت صغرا نه به عنوان یک حلقه تکمیلی در ادبیات اعتقادی امامیه، بلکه به عنوان پدیدهای که پیش از وقوع به آن اشاره شده و با توجه به فضای پدید آمده چارهای از پیشگیری آن نبوده است، به وقوع پیوست.در این نوشتار سعی خواهد شد ابتدا به معرفی نویسنده، سپس به بررسی اجمالی اثر وی پرداخته شود و پس از آن آرای تاریخی وی دربارۀ غیبت صغرا مورد توجه قرار گرفته و سپس به نقد آن خواهیم پرداخت.
ملخص الجهاز:
"دربارۀ این کتاب میتوان به مواردی اشاره کرد: چنانکه مشاهده شد، این اثر میتواند به عنوان یک دیدگاه در تحلیل جریانات دوره حضور ائمه( و تأثیرات آنها در شکلگیری عقاید و دیدگاههای مختلف درباره جایگاه ائمه( و نیز بررسی امور خارقالعاده منتسب به آنان مورد توجه قرار گیرد؛ به طوری که کوشش نویسنده بر اثبات پیشفرض کلی خود مبنی بر تکامل تدریجی مکتب و نادیدهانگاری شواهد متعدد نظریههای رقیب و نبودن ضابطه مشخص در پذیرش یا رد گزارههای دیگر سبب شده روشمند بودن کتاب تا اندازه زیادی کمرنگ شود و آن را در سطح یک کتاب داستانی تاریخی تنزل دهد.
همچنین باید توجه داشت که آنچه از روایات فهمیده میشود نیز عمدتا مؤید همین باور است که شیعیان همه امامان را در زمان خویش قائم میدانستند و چنین نبوده که این مفهوم به تدریج برای آنان فهم شده باشد (نک: کلینی، 1388: ج1، 526).
اما مشخص نکرده این همه چه کسانی در کجا و در چه زمانی بودهاند؟ همچنین بدون در نظر گرفتن شرایط جهان اسلام و امامیه، به ذکر این اشکال _ البته در باور دیگران _ میپردازد که شرایط مطلوب سیاسی برای شیعیان پدید آمده بود و دیگر خوف جانی برای امام وجود نداشته است پس چرا امام ظهور نکرد، به این نتیجه دلخواه خویش اشاره میکند که امر غیبت برای هیچ کس قابل فهم نیست؛ بلکه تعبدا راز و رمزی است که تنها خدا میداند."