خلاصة:
اصل علیت به عنوان یک اصل کلی و بنیاد همۀ مباحث علمی خصوصا مستند همه علومی که درباره احکام موضوعات حقیقی بحث میکنند، مورد توجه همه مکاتب فلسفی بوده است از این جهت مقاله پیش رو با عنوان "بررسی مقایسهای علیت از دیدگاه رئالیسم انتقادی و حکمت صدرایی" علیت را از دو دیدگاه حکمت متعالیه به عنوان میراث فلسفی فعال جهان اسلام و رئالیسم انتقادی به عنوان یکی از رویکردهای مطرح در فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی مورد توجه قرار داده است. در این تحقیق تلاش شده با تمرکز بر مباحث طرفین دربارۀ علیت، دیدگاه آنها در این باب استخراج گردد و در نهایت مورد مقایسه قرار گیرد. نوشتار حاضر بر این عقیده است که نفی صدفه و پذیرش اصل علیت به مثابۀ قانون حاکم بر هستی، نقد دیدگاه هیومی و کانتی در باب علیت، نقطۀ اشتراک دو دیدگاه میباشد اما در اینکه آیا مفهوم «علیت» مفهومی فلسفی است یا ماهوی از یکدیگر جدا میشوند.
ملخص الجهاز:
"یعنی علاوه بر آنچه در نکته سابق درباره رابطۀ مشروط و بیرونی نیروهای علی با شرایط فعلیت آنها گفته شد، نیروی علی با رویداد مربوط به خود نیز فاقد نسبت ضروری است و ممکن است نیروی درونی شیء که اقتضای رویداد خاصی را دارد فعال باشد و کار کند؛ با این وجود، اثرش به فعلیت نرسد و حادثه مربوطه روی ندهد.
بنابراین ضرورت وجود استعدادها، قوه ها، و قابلیتها در حدوث فعلیتها و نیز وجود فعلیتهای ممکن به نحو بالقوه در شیء قابل و ماده از دیدگاه صدرایی مسلم بوده و معتقد است تمام تبدلات به حسب استعدادات اشیاء روی میدهد و این اصل را با براهین عقلی اثبات میکند؛ نقطۀ اختلاف در این است که رئالیسم انتقادی این استعدادها را به مثابۀ علیت اشیاء مطرح میکند و بر این عقیده است که همین استعدادها با قطع نظر فعلیت و تولید رخداد، علتاند.
در این بخش هم میتوان رئالیسم انتقادی را موافق با اصل ضرورت علی دانست؛ هرچند از منظر رئالیستی، نیروها و قابلیتهای اشیاء با قطع نظر از اینکه فعلیت یافته باشد یا نه، وجود دارند و همچنین نسبت به نتایج و حوادث مربوطه، رابطۀ مشروط داشته و وقوع رخداد، بستگی به شرایطی دارد که نیروها در آن عمل کنند اما پس از آنکه نیروهای علی و ساز و کارها با شرایط بیرونی اعدادی اجتماع یابند و شرایط فعلیت یافتن فراهم باشد، وقوع حادثه حتمی میگردد."