خلاصة:
با بررسی زبان پنج شاعر بزرگ معاصـر ایـران در یـک نگـاه کلـی بایـد گفت که شاعران نوگرا از دیدگاه سبکشناسی در دو سطح فکری و ادبـی ، تفاوت عمدهای با شاعران سنتی دارند. اما در سطح زبـانی ، بـا گذشـت ایـن همه زمان، در واقع مغلوب زبان پیشینیان شدهاند؛ البته در میـزان تاثیرپـذیری از زبان کهن ، میان پنج شاعر مذکور تفـاوتهـایی وجـود دارد کـه مسـتلزم مقاله ای جداگانه است . به نظر نگارنده، اخوان ثالـث در ایـن زمینـه از هـم عصـران خـود گـوی سبقت را ربوده و از هر شاعر خراسانی ، خراسانی تر است ؛ حتی آثاری که به شیوة نو آفریده، هم چنان بیانگر ارادت او به زبان خراسانی است . شاید بتوان گفت که تقریبا تمام ویژگی های زبانی سبک خراسانی در آثار اخوان ـ کـم یا زیاد ـ یافت می شود. هم چنین او زبان خراسانی را ناتراشـیده و زمخـت بـه کار می برد و همین قضیه گاهی از استواری زبان شعری او می کاهد. اگـر او در کاربرد زبان کهن این همه اصرار نمـی ورزیـد، شـعر او بـه مراتـب بیشـتر مورد توجه اهل ادب و منتقدان تیزبین قرار مـی گرفـت . بـا ایـن وجـود بایـد اذعان کرد که او یک پل ارتباطی بین زبان خراسانی و زبان گفتاری معاصـر برقرار نموده و با این تلفیق ، شکل و ساختار منسـجم و متناسـب در شـعر نـو فارسی پدید آورده است . در مجموع، زبان اخوان با این همه فـراز و نشـیب ، فصاحت و بلاغتی دارد که استادان بزرگی نظیر دکتر خانلری را شیفتة خـود کرده است .
ملخص الجهاز:
از ميان شاعران معاصر کسي که بيش از ديگران ، ارادت خـود را بـه زبـان کهـن آشـکار ساخته ، همانا اخوان ثالث است که با وجود يک تحول عظيم شعري (شالوده شکني نيما) هم چنان با پيروي از زبان فاخر گذشته (خراساني ) کلام خود را رونق بخشيده و به قـول خودش «از راهي ميان بر، از خراسان به مازندران مي رود» و شـيوة شـعر خراسـاني را بـا شعر نيمايي پيوند مي زند و همين پشتوانه از ادب غني گذشتة ايران ، از امتيازات بـزرگ شعر اوست .
از جمله در قصيده اي به نام «خطبه ارديبهشـت » که ٤٩ «را» در بر دارد، با رديف «کند همي » اشعار منوچهري دامغاني را به ياد خواننده مي آورد : منشور فرودين چون زمـان ردکنـد همـي ارديبهشــت تکيــه بــه مســند کنــد همــي زيـرا متـاع شـعر چـو دوشـيزه بـود و نغـز گوينـــده را بـــه نـــام مؤبـــد کنـــد همـــي (اخوان ، ١٣٣٠: ١٢٢) آوردن «م » نهي در آغاز فعل دل شکســتة مــا رامــزن بــه ســنگ جفــا درسـت بـاش، خـدا بشـکند سـبوي تـرا (همان :١٦) دگر صلاح و صواب از من خراب مجوي دگر گذشت ز من ، بشـکن آن معاهـده را (همان :٢٢) افعال نيشابوري (البته آقاي ملک الشعراي بهار ايـن نـوع افعـال را، افعـال نيشابوري ناميده اند) من امشب آمدستم وام بگزارم (اخوان ، ١٣٨١: ١٠٩) اگرچه من شنيدستم که باري اين و آن گويند (اخوان ، ١٣٨٥: ١٦) آوردن دو حرف اضافه براي يک متمم آوردن دو حرف اضافه براي يک متمم که آن را «اضافه مضـاعف » هـم مـي نامنـد از ويژگي هاي سبک کهن (خراساني ) است و در شعر اخوان ، بسامد قابل توجهي دارد: به دست اندرش رودي بود و با رودش سرودي چند (اخوان ، ١٣٨١: ١٤٧) نوشته بر سر هر يک به سنگ اندر (همان :١٥٤) وجه مصدري اگر فقط يک شعر اخوان را از مجموعة اشعار او به دقت بررسي کنيم ، درمي يابيم که کاربرد وجه مصدري در آن به حدي است که به تنهايي براي شاهد مثال کـافي اسـت و نيازي به جست وجو در اشعار ديگر وي نيست .