خلاصة:
اسطورهها، نماد یا سمبل تجربیات بشـری هسـتند و ارزشهـای روحـانی یک فرهنگ را مجسم می کنند؛ و یا به عبارت دیگر طبیعـت آدمـی هسـتند با تمامی نیازها، خواسته ها، آرزوها، امیدها و بیم و هراسها. اگر چه اسطورهها از آغاز به صورت داستانهایی سرگرمکننده لـیکن بـا اهداف جدی خلق می شوند اما به سبب کششی که دارنـد، تـا صـدها و گـاه هزاران سال باقی می مانند. هدف جدی اسطوره این است که مـی خواهـد ماهـت و طبیعـت جهـان هستی را توضیح بدهد (نظیر اسطورههای آفرینش و باروری) و یا به اعضای جامعه بیاموزد که برای بهتر کار کردن و توفیق یـافتن چـه رفتـاری در پـیش گیرند. اسطورههای قهرمانی یا حماسی ، الگوهایی برای نحـوه رفتـار و طـرز سلوک آدمیان می آفرینند؛ زیرا پهلوانان و قهرمانان الگوهای رفتاری جامعـه هستند و اسطورههای آفرینش نیز، نیاز ریشه یابی انسان را اقناع می کند. در واقع ، اسطورهها پاسخ هایی فرهنگی بـرای ایـن پرسـش هـای اساسـی هستند که : من چه کسی هستم و زندگی را چگونه بایـد بگـذرانم ؟ لـذا ایـن مقاله بر آن است تا به چرایی و چگونگی خلق اسـطوره آدم و راه یـافتن آن به اذهان جامعه و به تبع آن ذهن و زبان شاعران بپردازد.
ملخص الجهاز:
(شـفيعي کـدکني ،١٣٦٦: ٥٢) بـه عنوان نمونه ، اين ابيات را در تلميح به آدم ملاحظه کنيد: اي قـــوي راي کدخـــداي عجـــم اي بـــه گـــوهر گزيـــده تـــا آدم چــرخ عــدل تــو را هــزار بهشــت صـــحن امـــن تـــو را هـــزار آدم (روني ، ١٣٤٧: ١١٣) به شوخي جـان دمـد در آب و در خـاک بــــه دم دادن زنـــد آتـــش در افـــلاک (شبستري ، ١٣٨٦: ٣٥٠) بهــر گنــدم کــرد آدم تــرک نعمــاي بهشــت چاره از الوان نعمت هست و ازنان چاره نيسـت (صائب ، ١٣٨٣: ٩٨١) ذکر اين مطلب هم ضروري است که ديدگاه شاعران و نويسندگان نسبت به جسـم و کالبد خاکي آدم متفاوت است ؛ مثلا بيدل آن را پر پرواز روح مي انگارد: جســم خــاکي دســتگاه معنــي پــرواز توســـت راست کن چندي در اين خم همچون افلاطون نفس و از نظر صائب جسم ويرانه است ؛ پس آدميان را به ترک آن فرا مي خواند: سبک روحانه پيش از مرگ ترک جسم خاکي کن چو زين ويرانه بيرون عاقبت خواهي نخواهي شد (همان : ١٦٣٣) و گاه آن را مانع سير روح مي داند: جسـم خــاکي ، مــانع ســير اســت جــان پــاک را چون شود سر چشم از گل پاک، مي آيد به جوش (همان : ٢٣٦١) شاه نعمت اله ولي نيز همين باور را دارد: دامــي اســت وجــود آدم اي يــار مـــــاييم شـــــکار و روح دانـــــه (شاه نعمت الله ولي ، ١٣٧٥: ٤٦١) ٣- ديدگاه ها اسطوره آدم (ع ) در ادب فارسي به ـ خصوص در آثار صوفيه ـ جايگاهي دلپذير يافتـه است ؛ ما در اين جا بـر آن هسـتيم تـا بـا جسـتجو دربـاره بنيادهـاي سـازنده و عناصـر ساختماني و محيطي برخاستن خيال شاعرانه ، علل توجه شاعران و نويسندگان بـه ايـن داستان و آميختن آن را با عناصر طبيعت مورد بررسي قرار دهيم .