خلاصة:
شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی هر دو از شاگردان مفسر بزرگ شیعی، علامه طباطبایی بودهاند که صاحب تفاسیری در قرآن کریم میباشند. دو مفسر گرانقدر در روش تفسیری خود پیرو روش تفسیری استاد خود میباشند که بر پایه روش تفسیری قرآن به قرآن بنا نهاده شده است. افزون بر آنکه مرحوم شهید مطهری و آیتالله جوادی آملی دارای مبانی تفسیری مشترکی بوده و هر دو در این مبانی از مرحوم علامه طباطبایی اثر پذیرفتهاند، این نکته قابل تأکید است که این دو مفسر ضمن اثرپذیری کلی از روش قرآن به قرآن علامه، از دیگر روشها، همچون استفاده از روایات و روش عقلانی در تفسیر نیز بهره گرفتهاند. میتوان شهید مطهری را به جهت افکار و نحوه بهرهگیری از آیات در موضوعات اجتماعی و اخلاقی بیشتر به استاد خویش شبیه دانست، در حالیکه روش علامه جوادی آملی در نظم و چینش عناوین و نیز جامعیت موضوعی و بسط کلام شباهت بیشتری به روش استاد خود دارد. از سوی دیگر بیان شهید مطهری بسیار ساده و قابل فهم برای عوام بوده و حوزه مخاطبان بیشتری را شامل میشود، در حالیکه تخصصی بودن تفسیر آیتالله جوادی آملی، مخاطبان آن را به دانشجویان علوم اسلامی تقلیل داده است.
ملخص الجهاز:
٢١٤) علامه طباطبايي نيز در توضيحات مفصل ذيل آيۀ ٢٣ بقره دربارة اعجاز قرآن و تحدي، به همين معنا اشاره کرده و يکي از علل اعجاز کلامي قرآن را بلاغت آن ، عدم وجود اختلاف در اين کلام دانسته و تصريح ميکند: «هر کلام انساني که فرض شود، و گوينده اش هر کس باشد، باري ايمن از خطاء نيست ، چون گفتيم اولاً انسان به تمامي اجزاء و شرائط واقع ، اطلاع و احاطه ندارد، و ثانياً کلام اوائل امرش ، با اواخر کارش ، و حتي اوائل سخنانش ، در يک مجلس ، با اواخر آن يکسان نيست ، هر چند که ما نتوانيم تفاوت آن را لمس نموده ، و روي موارد اختلاف انگشت بگذاريم ، اما اين قدر ميدانيم که قانون تحول و تکامل عمومي است .
شهيد مطهري قائل به جامعيت مفاهيم قرآن بوده و مينويسد: «قرآن اصول معتقَدات و افکار و انديشه هايي را که براي يک انسان به عنوان يک موجود "باايمان " و صاحب عقيده لازم و ضروري است و همچنين اصول تربيت و اخلاق و نظامات اجتماعي و خانوادگي را بيان کرده و تنها توضيح و تفسير و تشريح و احياناً تطبيق اصول بر فروع را بر عهده سنت و يا بر عهده اجتهاد گذاشته است .
به عبارتي ميتوان گفت تکيه ايشان تنها بر روايات تفسيري نبوده ، بلکه از ساير روايات نيز به عنوان منبعي جهت تفسير و فهم قرآن بهره گرفته است ؛ از جمله در ذيل آيۀ ١٤ و ١٥ سورة مبارکۀ بقره ، براي تبيين چگونگي تسخير دل به دست شيطان ، به بخشي از خطبۀ ٧ نهج البلاغه استناد ميکند: «اتخذوا الشيطان لامرهم ملاکا، واتخدهم له اشراکا فباض و فرخ في صدورهم و [...